حتما باید رفتار کاربرهاتونو زیر نظر داشته باشید، ببینید آیا کاربرها روی سایت همون کاری رو که شما میخواستید انجام میدن؟ اگه اونطور که انتظار داشتید عمل نمیکنند، باید چی کار کنید؟
حتما باید روی سایتتون یه آنالتیکس داشته باشید تا کارشو تجزیه و تحلیل کنید. اگه دیدید نرخ تبدیل مشتری سایتتون پایینه میتونید از اطلاعاتش استفاده کنید. اولین چیزی که باید بررسی کنید اینه که ببینید اصلا بازدیدکننده دارید یا نه. اگه ندارید فکر کنید ببینید چرا. ولی اگه دارید باید بررسی کنید که چرا باهاتون تماس نمیگیرن.
اگه بازدیدکننده ندارید باید روش بازاریابی و بهینه سازی موتورهای جستجوتونو بررسی کنید. چرا بازدیدکننده نمیگیرید؟ تو شبکه های اجتماعی فعالیت دارید؟ نقشه سایتتونو تو گوگل ثبت کردید؟ سایت رو برای موتورهای جستجو بهینه کردید؟ اصلا بازاریابی انجام دادید؟
اگه همچین مشکلی دارید یعنی این وسط داره یه اتفاقای ناخوشایندی میفته. معمولا بخاطر اینه که مردم میان روی سایتتون و نمیتونن چیزی رو که دنبالش بودند پیدا کنند و سایت رو ترک میکنند. تو این حالت باید از خودتون بپرسید کاربرهای سایت شما دنبال چی میگردن. حالا برید روی صفحه اصلی سایتتون و ببینید جواب سوالای کاربرها جلوی چشم هست یا نه. اصلا معلوم هست که شما جواب مشکلات کاربرها رو دارید و اگه با شما تماس بگیرن مشکلشون حل میشه؟ وقتی بازدیدکننده دارید، این بازدیدکننده ها به یه دلیلی وارد سایتتون میشن، اما اگه واضح نباشه که شما میتونید بهشون کمک کنید، از سایت خارج میشن.
آیا کاربرها میتونن شماره تماس و اطلاعات تماستونو ببینن؟ روی سایتتون فرم گذاشتید که کاربرها بتونن پر کنند؟ من مشتریهایی داشتم که میگفتن خوششون نمیاد فرم پر کنند. کلا سه دسته آدم تو دنیا هست. یه دسته هستن که ترجیح میدن زنگ بزنن، یه دسته دوست دارن ایمیل بزنن، و یه دسته دوست دارن فرم پر کنند. شما باید روی سایت هر سه امکان رو برای مشتریها فراهم کنید تا هر سه دسته بتونن براحتی باهاتون تماس برقرار کنند.
برای کاربرهای سایت روشن کردید که مرحله بعدی چیه؟ ازشون خواستید باهاتون تماس بگیرن؟ نگید خودشون میدونن چی کار باید بکنند. به طرف مرحله بعد هدایتشون کنید.
معمولا سایت اولین بخش شرکته که مشتریها میبینن، پس تأثیر اولیه رو از سایت میگیرن. حالا بگید ببینم سایتتون خوبه؟ حرفه ای هست؟ به سوالات کاربرها جواب میده؟ اطلاعات درستی ارائه میده؟ برقراری ارتباط با شما را ساده کرده؟ اگه سایتتون ضعیف و سطح پایین باشه، یا به نظر بیاد یه غیر حرفه ای یا خودتون ساختیدش، یا اگه کاربرها رو گیج کنه، شما رو حرفه ای نشون نمیده. شاید اگه سایتتون تبدیل مشتری نداره علتش همین باشه که تأثیر اولیه خوبی روی کاربرها نمیذاره.
بعضی وقتا علتش زود معلوم نمیشه. بهترین کار اینه که سایتتون ارزیابی کنید، یه سری تغییرات اعمال کنید و بعد دوباره ارزیابی کنید ببینید نتیجه داده یا نه. یعنی باید آزمون خطا انجام بدید تا ببینید چه چیزهایی برای کسب بیشترین نرخ تبدیل مشتری به درد میخورن.
همیشه باید در حال تغییر دادن سایت باشید تا نیازهای مشتریهای آینده رو تأمین کنید.
دیگه همه میدونیم تجربه وبگردی روی موبایل خیلی متفاوت از تجربه وبگردی روی کامپیوترهای میزیه. نحوه مسیریابی نمایشگرهاشون با هم فرق داره، روی موبایل به جای موس از انگشت شصتمون استفاده میکنیم و برای همین انجام بعضی از کارها خیلی سخت و ثقیلند. بخاطر همین طراحی سایت باید بتونه نیازهای کاربرهای موبایل رو تأمین کنه. تو این مقاله با سه جزء اصلی سایتتون که باید روی موبایل و کامپیوتر میزی متفاوت طراحی بشن آشنا میشیم.
یکی از پیچیده ترین عناصر طراحی برای موبایل نحوه سازماندهی محتواست. نیازهای کاربرهای موبایل با کاربرهای کامپیوتر فرق داره، یا اگر هم مثل هم باشه باز رفتارهایی که برای وبگردی انجام میدن بسته به دستگاهی که دارن استفاده میکنند متفاوته.
وقتی دارید برای موبایل سایت طراحی میکنید باید مهمترین اولویتتون این باشه که محتوا رو طوری سازماندهی کنید که برای کاربرهای موبایل مناسب باشه. محتوا باید به صورت عمودی به دنبال هم بیان تا متناسب با صفحه کم عرض گوشی ها باشند. چون صفحه نمایشگر موبایل حالت نمایش پرتره داره، محتوا میتونه به اندازه صفحه نمایشگر کش بیاد و معمولا پیامها و تصاویر مختلف راحت میتونن تو این عرض نمایش داده بشن ولی تو نمایشگرهای کوچیکتر حتی وقتی نمایشگر روی حالت منظره یا landscape تنظیم بشه باز هم فضای افقی کمه.
برای همین روی موبایل محتوا رو به صورت عمودی درمیارن.
حالا که محتوا رو قراره عمودی بذاریم یه سوال پیش میاد. کدوم محتوا باید اول بیاد؟ اگه کاربرهایی که از موبایل وارد سایت شما میشن اهداف متفاوتی از کاربرهای کامیپوتر دارن، بهتره طراحی سایتتون برای موبایل طوری باشه که به نیازهای این دسته از کاربرها اولویت بده (یعنی همون مطالب سایت دسکتاپتونو برای موبایل کپی نکنید و براش مخصوص کاربرهای خودش مطلب بذارید).
اوایل که طراحی وب برای موبایل تازه اومده بود، گوشی هامون به اندازه امروز پیچیده نبود و انجام کارهای سطح بالا باهاشون راحت نبود، معمولا بیشتر یه سایت موبایلی راه مینداختن که توش فقط محتوای مورد نیاز کاربرهای موبایل رو به صورت نواری نمایش میدادن. امسال دیگه این روش قابل قبول نیست. کاربرهای امروز موبایل دوست دارن روی موبایل هم همون محتوایی رو ببینن که روی کامپیوترهاشون میبینن. علاوه بر این موبایل برای خیلی از مردم به یه دستگاه همه کاره تبدیل شده و برای هر چیزی اول از همه به موبایلهاشون مراجعه میکنند.
الآن بعضی از سایتها به کاربرانتشون اجازه میدن خودشون نسخه موبایل یا کامپیوتر سایت رو انتخاب کنند و اگه کاربر نسخه موبایل رو انتخاب کنه، همون محتوا فقط به صورت عمودی نمایش داده میشه.
ما بعنوان بازاریاب انرژی زیادی صرف بهینه سازی فرم های سایت میکنیم تا نرخ تبدیل مشتری رو به حداکثر برسونیم. اگه فرم های سایت ضعیف طراحی شده باشند، شک نکنید نرخ تبدیل سایتتونو پایین میارن. روی موبایل هم همین قضیه صدق میکنه. به خصوص که روی موبایل باید با انگشت روی فیلدهای کوچیک فشار داد، بنابراین باید فرمها طوری طراحی بشن که کاربرهای موبایل هم بتونن راحت ازشون استفاده کنند.
حالا اگه یادتون باشه قرار بود محتوا روی موبایل به صورت عمودی باشه، پس فرم ها هم باید به صورت عمودی به نمایش دربیان. اگه فرم افقی باشه کار کاربرها خیلی سخت میشه و باید همش صفحه رو به طرفین اسکرول کنند تا یه فرم پر کنند، پس حتما دقت کنید که فرمها باید عمودی باشند.
متن قابل پیش بینی
سعی کنید گزینه هایی که توی فرم هاتون میذارید قابل پیش بینی باشند تا کاربرها راحتتر جواب بدن، اینطوری کاربر سریعتر روی فرم حرکت میکنه و اشکالات تایپی هم کمتر میشه، چون موقع تایپ روی نمایشگر کوچیک این اشتباها زیاد پیش میاد.
کوچیک کردن فیلدها
چون عموما پر کردن فیلدها روی موبایل کار خیلی سختیه باید تعداد فیلدها رو کم کنید. فقط اطلاعات ضروری رو بپرسید. هرچند شاید اگه اطلاعات بیشتری درباره کاربرهاتون داشته باشید به نفع شرکتتون باشه و راحتتر بتونید مدیریت کنید ولی به کم شدن نرخ تبدیل مشتری نمی ارزه.
تا جایی که میشه برای هر سوال فقط یه فیلد بذارید. جابجایی بین فیلدهای فرم برای کاربرهای موبایل مشکله. حتی اگه بتونید چندتا فیلد رو یکی کنید که خیلی خوب میشه.
بدون شک باید بین نسخه موبایلی و نسخه کامپیوتری فرمت فهرست های وبسایت یه فرقی باشه. معموله که روی کامپیوترهای میزی مگافهرست (فهرستهای بزرگ) میذارن با گروه و زیرگروه. این نوع فهرستها برای کاربرهای کامپیوتر عالین. نمایشگر براشون انقدر بزرگ هست که بتونن تمام متن نوشته شده تو این فهرستهارو یکجا ببینن و راحت هر جا که خواستن کلیک کنند.
اما روی موبایل داستان یه چیز دیگه است. اینجا نمایشگرها کوچیکند و شصت آدم هم بالطبع بزرگه. برای طراحی فهرستهای موبایل باید به این چیزها دقت بشه. اگه فهرست گزینه های زیادی باشه بهترین حالت استفاده از فهرستهای یک لایه ای با دکمه یا نوشته های بزرگه که به صورت عمودی مرتب شده باشند.
این سه ویژگی سه تا از مهمترین چیزهایی بودند که قطعا باید بین نسخه موبایلی سایت و نسخه کامپیوتری متفاوت باشند، اما در واقع اختلافات به همین ها خلاصه نمیشه. یادتون باشه، همیشه باید نیاز کاربرهاتونو در نظر بگیرید و ببینید کاربر شما از چه طریق وبگردی میکنه و چطوری به اطلاعات دسترسی پیدا میکنه.
انواع بازاریابی که برای کسب و کارها وجود داره به سه دسته تقسیم میشن: مالکیتی، بدست آوردنی و پولی. تو این مقاله در مورد هر کدوم مختصرا توضیح خواهیم داد.
مالکیتی: این نوع بازاریابی مستقیما زیر نظر خودتون انجام میگیره و بخاطر همین هم تقریبا میشه گفت تو بازرسی های داخلی مستقیم میره سر اصل مطلب، چون هیچی نباشه شما دیگه خودتون میدونید اصل مطلب کجاست! بخش عمده ای از این نوع بازاریابی استراتژی بازاریابی محتوای سایتتون رو شامل میشه و خودتون میتونید طی فواصل زمانی منظم عملکردشو با استفاده از ابزارهایی که هست مثل گوگل آنالتیکس اندازه بگیرید.
رسانه های مالکیتی رقباتون هم باید به همین ترتیب ساده باشه. سخت ترین قسمتها، محتوای اضافه شده مثل کتابهای الکترونیکی و وبینارها خواهند بود.
بدست آوردنی: نسخه دیجیتال روابط عمومی و مردمی بودن. رسانه های بدست آوردنی همیشه رایگانند و از نظر کنترلی که شما روشون دارید با هم متفاوتند و شامل طیف وسیعی میشه از "خیلی زیاد" تا "خیلی کم".
پولی: به طور کلی تبلیغات.
باید حواستون به رقباتون باشه، این کار نه تنها یه روش هوشمندانه برای تجارت به حساب میاد بلکه برای موفقیتتون الزامیه. البته هیچ وقت نباید روش کار سایتتونو از رقبا بگیرید، اما اگه از روشهای کارشون مطلع باشید براتون نقطه قوت محسوب میشه. باید با شناخت رقبای تجاریتون برای خودتون بردهای کوچیک بدست بیارید و یه روش بلند مدت موفقیت آمیز طراحی کنید.
بنچمارکینگ رقیب رو مثل آینه ماشین در نظر بگیرید. وقتی سوار ماشین میشید اولین کاری که میکنید تنظیم آینه است تا بتونید راننده های اطرافتونو ببینید. البته شاید شما تو یه کوچه بن بست خلوت بدون آینه هم مشکلی نداشته باشید اما وقتی به یه تقاطع برسید که کلی راننده اطرافتونه حتما لازمتون میشه و عدم استفاده از آینه اینجا بی احتیاطی محضه.
بنچمارکینگ رقبا هم درست مثل آینه های ماشین میمونه و کمک میکنه شرکتهای دیگه ای که تو حرفه شما فعالند رو بهتر بشناسید و الگوهای رفتاریشونو بشناسید و بتونید پیش بینیشون کنید (مثل وقتی که دو تا ماشین میان پشتتون و شما 10 دقیقه است دارید از آینه رفتارشونو نگاه میکنید که لایی میکشند، حالا میدونید باید چیکار کنید تا از یه تصادف بزرگ جلوگیری کنید).
میتونم براتون 4 دلیل بیارم که نشون بدم چرا کسب و کارها باید برای سایتشون معیارهای رقیب رو تعیین کنند.
تجربه ای که یه کاربر روی سایت شما داره مستقیما روی اینکه یه کاربر عادی بمونه یا تبدیل به مشتری بشه و ازتون خرید کنه تأثیر میذاره. بارها گفتیم اگه بارگذاری سایتتون بیشتر از 3 ثانیه طول بکشه 40% از کاربرهاتونو از دست خواهید داد و از اون کاربرهایی که میتونن بیش از 3 ثانیه رو تحمل کنند 79 درصدشون دیگه برنمیگردن و دیگه ازتون خرید نمیکنند.
با این محدوده کوچیکی که برای خطا جا دارید، تعجبی نداره که همه میخوان تو طراحی و عملکرد سایتشون بالای دست رقبا بلند بشن. وقتی سایتتون تونست یه خواننده دائمی پیدا کنه وقتشه که همه سعیتونو بذارید تا اون کاربر رو به خرید سوق بدید.
وقتی معیارهای عملکردی سایتتونو تعیین کردید، اونو با سایتهای مشابهی که تو حوزه کاری شما فعالند مقایسه کنید تا ببینید چطور میشه تجربه کاربری بهتری به کاربرانتون ارائه بدید و نرخ تبدیل مشتری رو بالا ببرید. حالا میخوام براتون 4 محدوده ای رو که برای تحلیل سایت رقیب باید دنبال کنید براتون شرح بدم:
نرخ خروج به درصد کاربرهایی میگن که بعد از اینکه فقط یه صفحه از سایت رو میبینن از سایت خارج میشن. چون نرخ خروج سطح همراه شدن کاربرها با وبسایت رو نشون میده، برای برندها معیار مهمیه و میتونن از روی نرخ خروج خودشونو با رقبا مقایسه کنند.
اینکه معمولا میگن نرخ خروج به تنهایی نمیتونه اطلاعات زیادی به شما بده، بیشتر بخاطر اینه که خروج افراد از سایت اون هم فقط بعد از مشاهده یک صفحه از سایت میتونه هزار و یک دلیل داشته باشه. مثلا شاید فقط دنبال اطلاعات تماس میگشته و از روی همون یک صفحه اطلاعات رو پیدا کرده و برداشته تا از یه کانال ارتباطی دیگه ای با شرکت تماس بگیره.
تحقیقات نشون داده که تو الگوریتم گوگل نرخ خروج به تنهایی نمیتونه روی رتبه صفحه اثر بذاره، اما وقتی نرخ خروج پایین باشه نشون دهنده قوی بودن سایته. وبسایتهایی که نرخ خروج پایینی دارند احتمالا ساختار لینکدهی داخلیشون خوب ساخته شده که این لینکدهی داخلی هم خودش سئو رو تقویت میکنه.
موقع تجزیه و تحلیل نرخ خروج یه سایت فراتر از صفحه ای که کاربرها ازش خارج میشن فکر کنید و ببینید چه نوع کاربرهایی و چطوری روی اون صفحه فرود میان.
همه میدونن که تبلیغات کلیکی باعث زیاد شدن نرخ خروج کلی سایت میشن، چون وقتی تبلیغ کلیکی میکنید، کاربر به طور طبیعی شما رو پیدا نکرده و شاید به چیزی که میفروشید علاقه ای نداشته باشه.
از طرفی سایر روشهای بازاریابی دیجیتال مثل سئو کاربرهای مورد هدف رو (که محصول یا خدماتی رو سرچ کردند و به شما رسیدند) جذب میکنه. تعجبی نداره که نرخ خروجشون هم خیلی کمتر از گروهی باشه که از تبلیغات کلیکی وارد سایت شدند (به علاوه گروه سئو نرخ تبدیل مشتری بالاتری هم دارند).
وقتی به آنالتیکس سایتتون نگاه کنید متوجه میشید که زمان بارگذاری صفحه ارتباط نزدیکی با نرخ خروج داره. وقتی سایتها رو تجزیه و تحلیل میکنید بهتره این دو معیار رو با هم ببینید.
مدت زمانی که طول میکشه تا سایتتون لود شه میتونه اثر زیادی روی رضایت مشتری و نرخ تبدیل داشته باشه. در واقع طی مصاحبه ای که از کاربرها شده 64% گفتند معمولا از صفحه ای که 10 ثانیه بگذره و هنوز کامل لود نشده باشه خارج میشن و تو این جهانی که روز به روز میزان تقاضا داره بیشتر میشه، مشتریها توقع دارند سایتها در سریع ترین حالت ممکن لود بشن تا بتونن از اطلاعات روی صفحه سریعتر استفاده کنند.
یه تیم توسعه و طراحی خوب باید بتونه سایتی بسازه که سریع لود بشه و کاربر فورا به اطلاعات مد نظرش برسه. حتی اگه سایتتون به شدت به فیلم ها و تصاویر دقیق وابسته است، توسعه دهنده های ماهر میتونن کدهایی بنویسن که صفحه باز هم سریع بالا بیاد.
مثلا یکی از سایتهایی که توسط شرکت طراحی سایت دارکوب درست شده، سایت ورزشی تک گل که در اون قواعد و قوانین سئو به صورت 100 درصد رعایت شده و دارای بخش گالری تصاویر و فیلمه.
اگه وارد سایت بشید میبینید که سایت تعاملیه و امکانات زیادی داره که این همه امکانات میتونن سرعت بارگذاری سایت رو پایین بیارن اما با این وجود بخاطر کدنویسی مناسب سایت هیچ اثری روی سرعت بارگذاری سایت نذاشته.
اگه سرعت لود سایت تجاریتون پایینه و نیاز به بازسازی داره (مثلا سازگار با موبایل نیست و روی موتورهای جستجو رتبه نگرفته) میتونید با ما تماس بگیرید و سرعت سایتتونو افزایش بدید.
برای ارزیابی یه سایت باید از ترکیبی از تجزیه و تحلیل مشاهده ای و مصاحبه (ترجیحا از مشتریها) استفاده کنید. کارایی میتونه شامل اجزای مختلفی باشه مثل مسیریابی قابل درک، قابلیت سرچ توسط کاربرها و پیدا کردن اطلاعات مورد نیاز، درخواست برای اقدامهای واضح و عدم وجود لینکهای خراب یا هر نوع محتوای مشکل دار.
میتونید به مشتریهای دائمی سایتتون یا کسایی که مایل به استفاده از سایتتون هستند در قبال جواب دادن به سوالات مصاحبه تخفیف بدید. بعضی از جنبه های تجربه کاربری کاملا سلیقه ای اند اما با این وجود پرسیدنش میتونه براتون مفید باشه. بیشتر سعی کنید از سوالات بله/خیر استفاده کنید، چون تبدیل جوابهای تشریحی به داده های قابل استفاده کار مشکلیه. مثلا به جای اینکه بپرسید "استفاده از این سایت چه حسی به شما میده؟" میتونید بپرسید "از این تجربه بخصوص راضی بودید؟"
حتی میتونید گوشه به گوشه وبسایت رقباتونو هم ارزیابی کنید و تفاوتهاشو با سایت خودتون پیدا کنید. همیشه تو قسمت زیبایی طراحی یکم نظرات سلیقه ای میشه اما وقتی نظرات مشتریهاتونو جمع کنید متوجه میشید که اکثریت طراحیتونو دوست داشتند یا نه.
با این که این نکته رو برای آخر گذاشتم اما اهمیتش از بقیه کمتر نیست. حتما سایتتونو به صورت واکنشگرا (ریسپانسیو) و سازگار با موبایل طراحی کنید. کاربرها روز به روز وقت بیشتری رو روی دستگاه های موبایلشون میگذرونن و برای خیلی ها تبدیل به وسیله پیشفرض شون برای وبگردی شده.
با اینکه بنچمارکینگ خاصی از عملکرد سایت در مقایسه با سایتهای رقیب بینش مفیدی براتون بوجود میاره، نذارید تو مقایسه سایتها وسواسی بشید. اگه زیادی روی غلبه بر یه رقیب تمرکز کنید، بیشتر وقتتون برای راهکارهای کوتاه مدت صرف میشه و از رشد طولانی مدت بازمیمونید.
اینکه چقدر زمانتونو باید روی بنچمارکینگ سایتتون در مقایسه با رقبا صرف کنید یه خط مشخصی داره. به عنوان کسی که سالهاست مسئول بنچمارکینگ رقابتی سازمانهای مختلفیه، با یکسری ابزار تعیین معیار آشنا شدم که برای سرعت کارها و درست انجام شدنشون میتونن مفید باشن.
هر شرکتی از دیگری متفاوته اما من معمولا دوبار در سال تعیین معیار و تجزیه و تحلیل رقابتی میکنم. همیشه اولین بار بیشتر وقت آدمو میگیرن، چون باید برای کارتون خط شروع رو مشخص کنید اما وقتی اطلاعات کافی بدست آوردید دیگه 6 ماه بعد بروزرسانیش براتون ساده میشه و اطلاعاتی که ثبت کردید معنی دار میشن.
اینجا با بهترین ابزارهای رایگان برای بنچمارکینگ وبسایت آشنا خواهید شد.
این ابزار مال گوگله و از اولین باری که من استفادش کردم تغییر کرده. الآن تست سرعت صفحه اش فقط محتوای روی صفحه وب رو تحلیل میکنه و پیشنهاداتی هم درباره نحوه بهینه سازیش بهتون میده تا بدونید چطوری سایتتونو روی همه دستگاه ها سریع تر بالا بیارید.
بخش تجربه کاربری این ابزار به تست سازگاری با موبایل منتقل شده.
اگه میخواهید این ابزار رو روی محتوا تست کنید به صفحه توسعه دهنده های گوگل برید.
شاید با پینگدام آشنا باشید اما معمولا همه فقط با بخش پیام رسانش آشنایی دارند که یهو میبنی نصف شب پیام میده که سایتتون خراب شده. اما من هیچ وقت پیام رسانشو استفاده نکردم، به جاش فهمیدم یه تست سرعت سایت هم دارن که خیلی به درد میخوره.
از سایت تست سرعت وبسایت پینگدام دیدن کنید.
برخلاف ابزار سرعت سنج گوگل، تست سرعت پینگدام برای شما امکان سنجیدن سرعت سایت رو از کشورهای مختلف میده. این ابزار برای راه اندازی کمپین های تبلیغات کلیکی در سطح منطقه خودتون (مثلا فقط تو شهر شیراز) خیلی میتونه مفید باشه. مثلا میتونید سرعت سایتتونو تو شیراز باهاش بسنجید و اطمینان حاصل کنید که سایتتون صد در صد تو اون منطقه سریعه.
حالا که حرف از پینگدام شد خدمتتون عرض کنم خدمات بررسی و مانیتورینگ سایتشونم درجه یکه. ضرر نداره یه سرویس دیگه هم برای بررسی لحظه به لحظه سایتتون داشته باشید تا مطمئن بشید داره درست کار میکنه. به خصوص اینکه این ابزار هم رایگانه و خرجش فقط یه آدرس ایمیل و URL میشه.
از افزونه های کروم. اگه میخواهید آمار دقیقی برای تجزیه و تحلیل و بنچمارکینگ سایتتون داشته باشید (مثلا برای رتبه بندی سایت، همراه کردن مخاطب، تعداد بازدید ماهانه) باید از افزونه های مرورگرها استفاده کنید. این ابزار بهتون این امکان رو میده که اطلاعات سایتهای رقیب رو هم مشاهده کنید و مستقیما اونها رو با سایت خودتون مقایسه کنید.
بد نیست همیشه نوع ابزاری که برای تجزیه و تحلیل و بنچمارکینگ سایتتون بکار میبرید هم یادداشت کنید. مروگرها هم استفاده کنید – حتی اگه از آنالتیکس ADOBE یا گوگل برای معیارهای دیگه سایتتون استفاده میکنید. بهتره برای اینکه داده ها قابل مقایسه با هم باشند همیشه از یه منبع استخراج شده باشند.
این تست هم از کارهای گوگله. اگه نمیدونید سایتتون سازگار با موبایل هست یا نه، گوگل براتون یه ابزار ساخته که بهتون میگه. فقط کافیه آدرس سایتتونو وارد کنید. همین الآن روی لینک تست سازگاری سایت با موبایل کلیک کنید و امتحان کنید.
شاید با خودتون بگید دست مهندسای گوگل درد نکنه که همچین تست به درد بخوری طراحی کردند، من هم منکر زحماتشون نمیشم اما معتقدم برای کارشون یه فلسفه مهمتری دارند.
تقریبا فروردین 94 گوگل اعلام کرد که اگه سایت کسی سازگار با موبایل نباشه باید منتظر افت رتبه صفحه باشه. اون موقع گوگل دیده بود بیش از 50% ترافیک از دستگاه های موبایل میان. حالا دو سال از اون زمان گذشته و کسایی که تو کار سئوی سایت هستند منتظرند که گوگل پیش فرض های الگوریتمشو با توجه به موبایل قرار بده. از اونجا که بیشتر کاربرهای گوگل از دستگاه های تلفن همراه میان، گوگل میخواد مطمئن بشه که فهرستش (و نتایجی که ارائه میده) برای اکثریت کاربرهاش (که الآن کاربرهای موبایلند) مناسب باشه.
حتما حالا دیگه براتون روشن شده که چرا گوگل همچین تستی برای سایتها درست کرده. این غول جستجو داره اینطوری اهمیتشو بهتون گوشزد میکنه. دارکوب (و گوگل) توصیه میکنه که صنایع از طراحی های واکنشگرا استفاده کنند تا سایتشون روی هر نوع دستگاهی – موبایل، تبلت یا کامپیوتر میزی- زیبا نمایش داده بشه.
اگه میخواهید سایتتون اهداف شرکتتونو تأمین کنه و براتون مفید باشه باید سعی کنید سایتی طراحی کنید که برای مشتریهاتون مفید باشه. مدیران سایتهای باید سعی کنند همیشه روشهای خلاقانه ای روی سایتشون بکار ببرن تا کاربرها رو با خودشون همراه کنند و سایت رو به طور مرتب تست کنند. بیشتر برندها وقتی میبنن یه رقیب یه کار خاصی انجام داده و اونها هم همون کارو تکرار میکنند در واقع دارن ریسک میکنند، برندهای برتر و موفق همیشه تو صنعت خودشون پیشقدم هستند نه اینکه از ترس عقب موندن فقط کارهای دیگران رو کپی کنند.
بنابراین اگه میخواهید کسب و کار، طراحی و توسعه سایتتون رشد کنه باید مهمترین هدفتون بهبود تجربه کاربرها باشه. در ضمن یادتون باشه که فقط کارهایی بکنید که به هویت و شخصیت برندتون بخوره.
کاری کنید رتبه سایتتون از رتبه سایت برندهای با تجربه بالا بزنه و از این طریق روی اینترنت به کسب و کار کوچیکتون ظاهر بزرگی بدید.
اگه از کسایی که دستی تو فناوری دارند و رشد خوبی تو این زمینه دارند نظرشونو در مورد بی طرفی اینترنت در ارائه محتوا به کاربرها سوال کنید، قطعا بهتون میگن که 100% بی طرفه.
علت اینکه تو بحث بی طرف بودن نت همچین جوابهای متعصبانه ای از آدمایی که تو کار فناوری هستند میشنویم اینه که هر شرکتی فارغ از بزرگی یا سود یا نوعش میتونه از سایتش به عنوان یه ابزار بازاریابی قدرتمند استفاده کنه. اینترنت (و بیشتر کدهای منبع بازش که بهش قدرت میبخشند) بعنوان یه منبع جهانی و عمومی ساخته شد تا بروی همه مردم باز و در دسترس همه باشه و همین ویژگی باعث میشه بتونیم بگیم کاملا بی طرفه. چه شرکتهای بزرگ و جهانی و چه شرکتهای ضعیف و نوپا همه با یک الگوریتم روی موتورهای جستجو رتبه بندی میشن.
البته شاید بگید گوگل ادوردز نمیتونه بی طرف باشه. خب منظور من نتایج طبیعی موتورهای جستجوست نه تبلیغات آنلاین. الگوریتم گوگل ادوردز به سبک مزایده ای درست شده بود و در نتیجه طوری طراحی شده که به تبلیغاتی که ویژگیهای خاصی دارند ارجحیت بده ولی الگوریتم موتور جستجوی گوگل حول معیارهای مختلفی کار میکنه. مطمئنا استفاده از تبلیغات کلیکی هم مزایا و معایب خودشو داره اما بهرحال یه نوع تبلیغ آنلاینه و ممکنه بخاطر هزینه هاش برای صنایع کوچیک یا نوپا قابل استفاده نباشه.
شناخت ویژگی های مهم الگوریتم جستجوی گوگل و ترکیب این اطلاعات با روشهای طراحی سایت باعث میشه کسب و کار کوچیک شما با صنایع بزرگتر رقیبش تو یه زمین با شرایط برابر بازی کنند (درست در همون شرایطی که طرفدارهای بی طرفی معتقدند باید باشه).
موقع طراحی سایت کسب و کار کوچیکتون، اولین سوال همیشه در مورد بودجه و مقدار هزینه هاست. بعنوان بازاریابی که تو کار طراحی و توسعه سایت خبره است و برای شرکتهای کوچیک و بزرگ زیادی سایت طراحی کرده میگم برای خرید قالب آماده و استفاده از سایت سازها 20 هزار تومن و برای شرکتهای طراحی سایت حرفه ای از 200 هزار تومن به بالا لازمه.
دقت داشته باشید که خیلی از صنایع به اشتباه فکر میکنند اگه یه مبلغ بالایی بپردازند دیگه یه سایت تر و تمیز و تازه و سئو شده بهشون تحویل میدن. هر چی باشه رتبه گرفتن روی صفحه اول گوگل با یه ظاهر زیبا و شیک قطعا 200 هزار تومن می ارزه نه؟ هم آره و هم نه.
بعضی از شرکتهای بازاریابی آنلاین شاید اندازه شما درستکار نباشند و تنها قصدشون این باشه که پول شما رو به جیب بزنن و در مقابل فقط یه سایت ساده تحویلتون بدن. من خیلی میشنوم که بعضی از شرکتهای طراحی سایت بهشون سایتی با یه سری امکانات غیرضروری اون هم با قیمتهای بالا تحویل دادند در حالی که یه شرکت طراحی سایت دیگه برای یه کار توسعه و طراحی ساده همون مبلغ رو گرفته.
مثلا برای من خیلی سخته که فکر کنم یه شرکت حقوقی متوسط (با چند تا شعبه، 100 کارمند، یه تیم بازاریابی کوچیک که برای سایت خودشون پست مینویسند) پشت سایتش یه پلتفرم مدیریت محتوای سفارشی لازم داشته باشه که 700 هزار تومن پولش بشه. در حالی که یکی از مشتریهامون هفته پیش داشت از همین موضوع شکایت میکرد.
برای اینکه بتونید شرکتهای خوب رو از بد تشخیص بدید یه سری روشها بهتون یاد میدم که برای انتخاب شرکت توسعه سایت مناسب میتونید ازشون استفاده کنید:
نقدهای آنلاین: نقدهایی که در مورد اون شرکت نوشته شده رو از گوگل سرچ کنید. اگه چیزی پیدا نکردید از چند تا از مشتریهاشون که مثل شما کسب و کار کوچیکی دارند سوال کنید. اطلاعات مشتریها رو بعضی از شرکتها روی سایت و در بخش مشتریهاشون میذارن، اگه نبود باهاشون تماس بگیرید و ازشون بخواهید بهتون معرفی کنند. اگه اون شرکت واقعا ارزش وقت و هزینه شما رو داشته باشه حتما اطلاعاتی که میخواهید رو در اختیارتون میذاره.
از چند شرکت بازاریابی مختلف قیمتهای کارهاشونو بپرسید. اگه یکیش با بقیه فرق داشت ازشون علت رو بپرسید و بیشتر تحقیق کنید. اگه در حال حاضر دارید قیمتهای توسعه سایت رو بررسی میکنید میتونید قیمتهای توسعه سایت شرکت دارکوب رو از صفحه اصلی سایت دارکوب مشاهده کنید و یا باهامون تماس بگیرید.
یه شرکت بازاریابی دیجیتال که با بهترین روشهای سئوی سایت آشناست باید بتونه برای کلیدواژه های خودش رتبه بگیره. اگه یه شرکت طراحی سایت نتونه وقتی عبارت "بهترین شرکت توسعه سایت" رو سرچ میکنیم روی صفحه اول ظاهر بشه نمیتونه برای شما هم کاری بکنه. یا اگه وقتی اسم شرکت رو سرچ میکنید روی صفحه اول ظاهر نشه باید براتون یه زنگ خطر باشه.
سایتهایی که با سیستمهای مدیریت محتوای سفارشی ساخته شده اند فقط به درد یه نفر میخورن: همون شرکتی که کدها رو نوشته. به نظر من درست نیست که فقط یه نفر بتونه با سایت کار کنه و بروزرسانیش کنه. سیستم مدیریت محتوا و کدهایی که برای شما نوشته میشن باید طوری باشن که توسط شرکتها (یا توسعه دهنده ها)ی دیگه هم براحتی قابل تغییر باشند. وبستهایی که از تم های وردپرس یا مجنتو استفاده میکنند استاندارهای جهانی رو دارن و هر کدنویسی میتونه تو اون سایتها کمکتون کنه.
اگه قراره از سایت سازها استفاده کنید بهتره سیستم مدیریت محتوایی رو بکار بگیرید که مال هاست خودتونه.
اگه جزو صنایع کوچکی هستید که میخوان از سایت سازها استفاده کنند دیگه از نظر فناوری هایی که طراحی سایتتونو باکیفیت، زیبا، کاربر پسند و قابل درک کنن کمبودی ندارید و همه این کارها رو میتونید با قیمت پایینی انجام بدید. خیلی از مدیرهای سایت سازها خلاقیت بالایی هم دارند.
تو یه قسمت از کتاب Designing a Marketing Organization for the Digital Age نوشته شرکتهای سرمایه گذاری باید تحت یک بخش بازاریابی (محصولات، تبلیغات، شراکت، رویدادها، خدمات مشتریان و غیره) واحدهای تجاری مختلفی رو ساختاربندی کنند تا مشتری رو به سفری غیرقابل پیش بینی بفرستند. از طرفی یکی از پیشروهای حوزه بازاریابی تو مصاحبه اش گفته بود، شرکتها اگه میخوان چابک تر بشن و سریع تر حرکت کنند باید خودشونو بازسازی کنند. به این ترتیب میتونن روی فرصتهای مشتری سرمایه گذاری کنند.
به نظر میاد دارن راجع به صنایع کوچیک حرف میزنن، شما اینطور فکر نمیکنید؟
علاوه بر این شرکتهای چند ملیتی بخاطر اندازه شون و ساختار سلسله مراتبی که دارن جلوی سرعتشون گرفته میشه. اما کسب و کار کوچیک شما میتونه خیلی سریع طی چند ساعت به تغییرات واکنش نشون بده، چون هیج فرایند یا ساختاری سرعتشو کند نکرده. مدیر یه تصمیم میگیره و طی چند سایت اجرا میشه، در حالی که تو شرکتهای بزرگ باید چند تا جلسه برگزار کنند، مراحل قانویش طی بشه، شرکا نظر بدن و همه اینها زمانبره. تا یه شرکت بزرگ بیاد به یه فرصت بازاریابی واکنش نشون بده، فرصته پیش اومده و رفته.
وقتی مدیر یه کسب و کار کوچیک باشید خیلی راحت میتونید به ارتباطاتی که غالب برندها با مشتریانشون دارند نگاه کنید و حتما به نظرتون میاد اونا دارن کلا یه کار دیگه میکنن و اونی نیست که شما هم انجام میدید. مثلا اسمشون همه جا پخش شده و شناخته شده اند، یه حس قوی اتصال با مشتریهاشون دارند و محل کارشون ماشینهای روابط عمومی بزرگی دارند که اسمشونو تو تیترها میارن. با اینکه مشهور شدن و شناس بودن مزیت های زیادی داره اما باید بخاطر داشته باشیم که از همون اول همینطوری نبودند و برای اونها هم زمانی بوده که هر کدوم از مشتری ها برای اولین بار اسمشونو شنیده بوده.
نوزادها هم از بدو تولد که اپل رو نمیشناسن و نمیدونن محصولات مرتبط با فناوری تولید میکنه. برای هر مشتری یه اولین بار هست که در اون لحظه با تبلیغاتِ حتی مشهورترین برندهای جهان آشنا شده. از این لحظه بین کسب و کارهای کوچیک و مشتریهاشون هم اتفاق میفته. البته این روزها احتمالا به صورت دیجیتالی شده و برای همینه که میگیم سایتی که با اون برندتونو به مشتری معرفی میکنید خیلی مهمه. وقتی اولین تجربه ای که کسی با برند شما داره از طریق طراحی و اطلاعاتی که روی سایتتون ارائه شده بوجود میاد، این برای شما یه فرصته. باید از این فرصت استفاده کنید و کاربرها رو با خودتون همراه کنید، همون کاری که شرکتهای معروف کردند.
بین مرتبط بودن و مد بودن اختلاف ظریفی هست. مرتبط بودن یعنی که با جهان پیرامونتون در ارتباط باشید و با تجربه متوجه بشید مشتریهاتون چی میخوان. تو مد بودن یعنی برای جلب توجه دنبال هوس های زودگذر بدویم.
معمولا مدیران صنایع کوچیک قربانی دنبال کردن مدهای طراحی و توسعه سایت میشن، به امید اینکه بتونن تو این بازار شلوغ دیده بشن و مشتری گیر بیارن. متاسفانه این روش معمولا نتیجه عکس میده، چون مشتریها با مد جدید طراحی آشنا نیستن و نمیدونن چطوری روی سایت مسیریابی کنند و برای همین از سایت خارج میشن (به جای تبعیت از مدهای جدید، سایت یکی از رقباتونو که تجربه کاربری خوبی داره نگاه کنید).
از طرف دیگه یه طراحی وب همیشه سبز داریم. این نوع طراحی بر اساس مسیریابی منطقی و زیبایی هایی است که محدود به یه زمان خاص نیستند و همیشگی اند. وقتی برندتونو با معیارهایی درست کنید که محدود به زمان خاصی نیست، تا سالها فقط یه سری تغییرات جزئی و بروزرسانی محتوا لازم دارید که سایتتون مرتبط و بروز بمونه.
اگه نمیدونید یه طراحی گذراست یا موندنیه میتونید با ما تماس بگیرید و بپرسید.
در کنار اجزای مهمی مثل کاربرد محصولات و خدمات مشتری، تجربه کاربری سایت هم داره روز به روز نقش مهمتری در شکل گیری ارتباطات مشتری با شرکت ایفا میکنه. شاید بخاطر اینکه تمام تعاملات مشتری با برند شما تو همین جا محصور شده و فقط روی سایت فرصت دارید تا تجربه فراموش نشدنی و خاصی ارائه بدید تا مشتری دوست داشته باشه که هر از گاهی دوباره بهتون سر بزنه.
مشتریهای تکراری بیشتر متمایلند که برای خدمات یا محصولات پول خرج کنند. حتی تحقیقاتی که اخیرا شده نشون میده مشتری ها حاضرند برای محصولی که روی سایتی با تجربه کاربری خیلی خوبیه تا 15% بیشتر پول بدن.
بازاریابی محتوا یه نوع بازاریابیه که در اون بازاریاب یا تولید کننده محتوا، پست وبلاگ، فیلم، پستهای شبکه های اجتماعی و ... درست میکنه و به اشتراک میذاره و هدف از همه اینها اینه که توجه کاربرها رو به سمت خدمات یا محصولاتش جلب کنه.
هم مشتریها و هم موتورهای جستجو عاشق بازاریابی محتوان، چون این روش بهشون کمک میکنه که قدرت کسب و کارتونو بشناسند.
شناخته شدن در سطح جهانی یا ملی برای صنایع کوچک چالش برانگیز و مشکله. اما به شکر سایتتون میتونید وزنه های سنگینی بردارید. به شرط اینکه محتوایی که تولید میکنید برای خواننده اطلاعات مفید و باارزشی ارائه بده.
وقتی نیازهای مشتریهاتونو بشناسید و بدونید کدوم محصولتون میتونه پاسخ این نیاز باشه، اون موقع است که میتونید محتوایی درست کنید که بخوبی تأمین کننده نیاز مشتریها باشه. نقدها و نظرات مشتریها میتونه فرصت خوبی باشه تا حرفهای کسایی رو که زمانی تو اون شرایط بودند بشنوید. حتی گاهی بین این نظرات چیزهایی رو میشنوید که خودتون میخواستید بگید، اما وقتی از دهن مشتری بیرون بیاد خیلی باارزشتره و میتونه اثبات ادعاهایی باشه که شما درباره محصولاتتون دارید.
در مورد استفاده از بازاریابی محتوا برای کسب اقتدار روی موتورهای جستجو، من به چیزی که اول مقاله درباره بی طرف بودن نت گفتم ارجاعتون میدم. الگوریتمهای موتورهای جستجو فقط به عواملی که سایت بهشون ارائه میده رتبه میدن. از این نظر هم شما و هم شرکتهای بزرگتر از شما تو یک زمین بازی میکنید.
گوگل اهمیتی نمیده که این سایت چقدر برگشت سرمایه و سود سالیانه داره. این هم براش مهم نیست که مایکروسافت سومین بازار بزرگ جهان رو در دست داره. نیازی نداره به این چیزها اهمیت بده. تنها چیزی که میدونه اینه که این شرکتها سایتهای خوش ساختی دارند با کلی لینک داخلی و خارجی، محتوای باکیفیت و کاربرهای دائمی.
با اجرای یه روش بازاریابی دیجیتال موثر، تولید محتوای مفید، ساخت یه سیستم از لینکهای داخلی، استفاده از کلیدواژه های خاص و طولانی در سراسر سایت و بهره گیری از روشهای سئو، همونطور که این شرکتهای بزرگ تونستند تو این رقابت پیروز بشن، شما هم میتونید.
اصول سئوی قوی همون ها هستند، چه شما در سال 10 میلیون تومن فروش داشته باشید چه 100 میلیون. افزایش ترافیک سایت از طریق موتورهای جستجو میتونه درهای زیادی رو به سمت شرکتتون باز کنه.
سایتتون هم مثل محتوای بازاریابی، ضمانت نامه محصولات و فرایند خدمات مشتریان با هدف ارج نهادن به مشتری ها ساخته میشه. تا وقتی که طراحی سایتتون بر اساس اصول باشه دیگه فرقی نمیکنه شما یه شرکت چند ملیتی باشید که میتونه هزینه زیادی روی تبلیغات تلویزیونی و غیره داشته باشه یا یه صنعت کوچیک. در هر حال مردم سایتتونو پیدا میکنند و میخوان که ازش استفاده کنند.
ساخت سایتی که به طرز هوشمندانه ای محتوا، سئو، زیبایی، طراحی خوشایند و امکانات مناسب یه تجربه کاربری رو با هم ترکیب کرده نیاز به صرف هزینه های هنگفت نداره. فقط یه سری روش هست که برندها برای نگهداشتن مشتریها در کنار خودشون روی سایت بکار میگیرند و هر شرکتی که دنبال این روشها بگرده هم خیلی راحتی میتونه بهشون دسترسی داشته باشه.
صنعت هوش مصنوعی در دوران رشد بی سابقه ای است. توسعه هوش مصنوعی داره راه خودشو به سمت تجارت و بیشتر از اون به خلاقیتهای جدید پیدا میکنه. برخلاف سختی هایی که دیده میشه Canva، The Grid و Autodeskسعی در فروش الگوریتمهای طراحی دارند که البته با شکستهایی هم مواجه بودند. Adobe تلاشهایی برای افزایش هوش مصنوعی محصولات ابری اش داشته. و با وجود این همه تلاشی که داره صورت میگیره بالاخره یکی به فرمول ریاضی نزدیک به پروسه خلاقیت دست پیدا میکنه.
تا همین اواخر طراحی هوش مصنوعی سعی داشت یک الگوریتم برای طراح جایگزین کنه اما الآن برای اولین بار یه استارتاپ استرالیایی مشتری هوش مصنوعی رو به بازار معرفی کرده.
شرکت Brigmore Technologies ادعا کرده پروژه گاروی (Garvey) با یه اپلیکیشن ساده برای نوشتن شروع شد و بعد از 12 سال تلاش حداکثری به چیزی تبدیل شد که حالا میتونه تعریف خدمات یک صنعت رو تغییر بده.
پروژه گاروی یه مشتری هوش مصنوعی که با هدف جایگزین شدن در فرایند طراحی به جای مشتریهای انسانی طراحی شده. این پروژه با اسکن کردن ارسال های محبوب سایتهایی که برای نمایش کار طراحان بوجود اومده اند کار میکنه. گروه تولید کننده پروژه گاروی تصمیم دارند اونقدر بهش داده بدن که نهایتا خودش بتونه نتیجه گیری کنه و طراحی انجام بده.
بهش به شکل یه بازی طراحی نگاه کنید.
سالها بود که طراحان بر اساس آزمایشات پراکنده مهر تأیید به تصمیماتشون میزدند، مثلا بر اساس واکنش کاربرها به سایتهایی با دکمه های سبز یا قرمز تصمیم میگرفتند که برای دکمه ها رنگ سبز استفاده کنند یا قرمز. مشتری هوش مصنوعی به طور طبیعی میتونه بر اساس معیارهایی که روی سایتهای مختلف پیدا میکنه یه خلاصه بنویسه.
وقتی خلاصه نوشته شد، گاروی پروژه رو به طور خودکار به سایتهای ذکر شده میفرسته و طراحان رو به کار میگیره. گروه طراح مشتری هوش مصنوعی تا نسخه 1.3 (نسخه کنونی 10.11 است) این پروژه یه چت بات تماس سرد (تماس تبلیغاتی که از شرکتها با مشتری بالقوه گرفته میشه) در خودش داشت تا بتونه مستقیما از طراحان و شرکتهای طراحی کار بگیره.
وقتی طراح به پروژه کار بده میتونه ازش به طور منظم حداقل روزی یکبار از طریق پیامک یا ایمیل بازخورد بگیره تا در جریان کارهایی که داره انجام میشه بمونه.
گاروی هویتشو از تعداد زیادی از کارمندهای تخیلی میگیره تا هویتش مبهم و ناشناخته باقی بمونه و طراحان بتونن از انواع کاملی از بازخوردهای مختلف برخوردار بشن. اینجا مدیر عامل بعنوان قدرت بزرگ فروش میشکنه. برای واقعی تر شدن، نظرات و دستورالعملهای شخصیت کارمند پروژه معمولا متضادند.
چالشی ترین قسمت توسعه گاروی ساخت موتور هوشمندی بود که میتونست به صورت نقادانه به طراحی ها واکنش نشون بده. الگوریتم تصمیم گیری ذهنی گاروی Granddaughter نامیده شد که به اختصار بهش GD هم میگن. اگه GD از یه طراحی خوشش نیاد، یعنی کار گاروی تموم نشده.
تیم طراحی GD تا یه اندازه ای دیوونگی هم به الگوریتم اضافه کردند تا شبیه مشتریهای کابوسی بشه که هممون باهاشون مواجه شدیم. اما معلوم شد که دیوونگی ذاتی است: دیگه هوش مصنوعی از قوانینی که آدما به طور ناآگاهانه پیروی میکنند تبعیت نمیکنه، یعنی منطق گاروی همیشه با منطق آدمها جور درنمیاد و در نتیجه گاروی میتونه به طرز ناجوری دیوونه بشه.
هر خلاصه یه فرایند تعاملی زنده است که ارسالهای طراح ها رو بازبینی میکنه. هر وقت یه طراح اصلاحیه ای ارسال میکنه، مشتری هوش مصنوعی خلاصه اونو در خودش ذخیره میکنه. گاروی برای اصلاحیه های تموم نشده یه entitlement (برنامه ای که یکسری ملزومات رو مشخص میکنه) تو منطقش ساخته؛ در بیش از 2440 تست بتا هیچ طراحی نتونسته کارشو تموم کنه.
برای این مشکل هم قوانینی وجود داره. تو اروپا قراره در سال 2018 قوانین حمایت از داده های جدید (GDPR) اعمال بشن. GDPR میگه تصمیماتی که در اروپا اتخاذ میشن نباید فقط بر پایه پردازش داده ها صورت بگیرند؛ لازم به ذکره که چنین قانونی در امریکا، انگلیس، استرالیا یا کانادا تا دو سال دیگه وجود نخواهد داشت.
هدف نهایی پروژه گاروی اینه که مشتریها مطابق با خواست طراحان بشن. طراح ها خیلی بهتر از مشتریها میدونن چه چیزهایی بیشتر نظرها رو جلب میکنن. ما با حذف مشتری انسانی از فرایند طراحی و استفاده از هوش مصنوعی به جای انسان به طراحان آزادی میدیم – که واقعا هم بهش نیاز دارند. اگه طراح ها نتونن مشکل یه مشتری رو حل کنند، برنامه برای حل مشکل بازنویسی میشه.
هدف گروه طراح گاروی اینه که تا سال 1404 هـ.ش بتونن هوش مصنوعی رو بطور کامل جایگزین کار مشتری انسانی کنند.
البته این هدف خیلی جاه طلبانه است. رشد مشتری هوش مصنوعی قطعیه اما طی این مسیر جنبه های منفی هم خواهد داشت. مثلا تو مشکلاتی که توسط گاروی خلاصه شدند هرگز حرفی از بحثهای مالی دیده نشده.
طبق تجربه ما طراحان متعهد لزوما برای دریافت وجه نقدی این کارو نمیکنند بلکه بیشتر از اون میخوان دیده بشن و کار میکنن که یه سابقه خوب تو رزومه کاریشون ثبت بشه.
برخلاف اینکه پروژه های گاروی به ندرت به پایان میرسند، برخی امیدوارند در آینده این پروژه براشون پولساز هم بشه. طراحانی که موفق به تمام کردن مأموریتشون میشن برای کارهای تکراری به موفقیت نزدیک تر میشن و در آینده که گاروی سودآور شد براشون موقعیتی پیش میاد که بتونن در قبال کارهاشون پولی دریافت کنند.
هوش های مصنوعی مشابه و برابر ساخته نشده اند، الگوریتمها، داده های زیرساختی و اساس کدگذاری های به شدت متفاوتی دارند.
نسخه ای که قراره سال آینده منتشر بشه گاروی پیشرفته است که یه نسخه تجاری از مشتری هوش مصنوعی خواهد بود. گاروی پیشرفته موقعیتی بوجود میاره تا طراح ها بتونن سطوح متفاوتی از خدمات رو خریداری کنند. مشتریهایی که کیفیت ضعیفی دارند و خلاصه هاشون چندان مفید نیست و استعداد کمی دارند نسبتا قیمتهای پایین تری خواهند داشت. خلاصه های باکیفیت هم منحصر به اکانتهایی در سطح سازمانی و شرکتی خواهد بود.
قراره این پروژه بتونه تنوع پروژه های طراحی کل جهان واقعی رو انعکاس بده برای این منظور به شرکتهایی که پروفایلهایی غنی دارند جوایزی اهدا خواهد شد.
هر کس که به نحوی در کار طراحی دستی داره میتونه یه طراح به حساب بیاد. مهمترین بخش این پروسه داشتن یه خلاصه خوبه. بازخوردهای مطرح شده میتونن یه طراحی رو در طول چرخه زندگی پروژه هدایت کنند.
با توجه به اینکه گاروی میتونه تا 164 میلیون خلاصه رو بطور همزمان مدیریت و درجه بندی کنه، میتونیم بگیم گاروی برای سرپا نگهداشتن صنعت طراحی کافیه. در واقع گاروی یه ماشین یادگیری پیچیده است؛ هرچی هوش مصنوعی از طراحان بیشتری استفاده کنه بهتر رشد میکنه تا نهایتا نشه اونو از یه مشتری انسانی تشخیص داد. به این ترتیب دیگه طراح یعنی آموزش دادن مشتریها.
وقتی برنامه های طراحی هوش مصنوعی کارشونو به نحو احسن انجام بدن، طراح میتونه ماشینشو روشن کنه، اپلیکیشن های طراحی و مشتریشو راه بندازه و بذاره این دو اَپ با هم تعامل کنند. اکثر طراحان خوشحاند که تو رزومه کاریشون یه کار از مشتری دارند در حالی که اگه این مشتری رو از چت بات بدست آورده باشند خیلی هم کار مهمی انجام ندادند.
برخلاف مزایای واضحی که هوش مصنوعی برای صنعت طراحی بهمراه میاره، هنوز مشکلاتی در مورد مشتریهای انسانی وجود داره. مثلا اینکه بعضی از بازخوردها فقط تکرار مکالمات معمولی انسانی هستند. یه مشکل دیگه اینه که همیشه گاروی ازتون میخواد لوگو رو بزرگتر کنید، هرچقدر هم که لوگو از ابتدای کار بزرگ بوده باشه تأثیری نخواهد داشت.
احتمالا همتون با اولین و دومین موتور جستجوی محبوب جهانی آشنا هستید و نیازی به معرفی ندارن، اما آیا میدونید 8 موتور جستجوی محبوب دیگه بعد از گوگل و بینگ چیا هستند؟
اولین فهرستی که در پایین این مقاله خواهید دید شامل محبوبترین موتورهای جستجوی حال حاضره که به ترتیب از محبوبترین به سمت محبوبیت کمتر نوشته شده. این رتبه بندی بر اساس سایت eBiz هست و در اون تعداد کاربرهای هر ماه و درستی نتایج ارائه شده موتورهای جستجو سنجیده شده اند.
دومین فهرست محبوبترین های جهان رو بر اساس سهمشون از بازار شبکه جهانی تعیین کرده و با توجه به سهمی که از بازار کاربرهای جهانی دارند و درستی نتایجشون رتبه بندی شده اند.
این فهرست فقط بر جستجوهای وب تمرکز داره و سرچ های تصاویر یا گیفت در اون در نظر گرفته نشده اند.
تعداد تخمینی کاربران ماهانه: 1/6 میلیارد
رتبه الکسا: 1
مزیت های گوگل:
با توجه به سهم 72/48 درصدی گوگل از سهم بازار جهانی از جستجو، شما دیگه بعنوان یک بازاریاب انتخابی ندارید به جز اینکه از خدمات پولی و طبیعی گوگل استفاده کنید.
بعنوان کاربری که هر روز داره برای منافع شخصی و گاها هم بعنوان منبعی جامع و کامل از گوگل استفاده میکنید مجبورید اعتراف کنید که گوگل تبدیل به یه جزء ضروری در زندگی روزمره تون شده. گوگل برای هر رابط کاربری (برای کم کردن نتایج طبیعی) 10 تا نشان میتونیم به گوگل بدیم: برای نقشه ها، جیمیل، ارتباط به شدت نزدیک نمودار اطلاعات، تبلیغات پولی با پرداخت های کم کم و منصفانه، و غیره.
چرا نباید همچین چیزی رو غول موتورهای جستجو بنامیم!
تعداد تخمینی کاربران ماهانه: 400 میلیون
رتبه الکسا: 22
مزیت های بینگ:
جستجوی فیلم بینگ به حد قابل ملاحظه ای بهتر از جستجوی فیلم گوگله.
معمولا بینگ دو برابر بیشتر از گوگل پیشنهادات خودکار برای جستجو ارائه میده (البته برای نتایج انگلیسی).
بینگ قابلیت تعیین برترین لینکهای خروجی یک سایت رو داره. اگه تو نوار سرچ بینگ تایپ کنید linkfromdomain:]اسم سایت[، بهتون میگه از این سایت بیشتر از همه به چه سایتهایی لینک داده شده.
تعداد تخمینی کاربران ماهانه: 300 میلیون
رتبه الکسا: n/a
مزیتهای یاهو:
خب اینجا یه اما و اگری پیش میاد، چون اخیرا Verizon یاهو رو به قیمت 4/8 میلیارد دلار خریداری کرده و میخواد اونو با AOL یکی کنه.
یاهو به طور مستقل این معامله رو پذیرفته و انتظار داریم همین روزها این توافق تکمیل شه. با این کار همه اخبار یاهو، پلتفرم های ورزشی و اقتصادی به AOL که Huffington Post و TechCrunch داره اضافه خواهد شد.
تعداد تخمینی کاربران ماهانه: 245 میلیون
رتبه الکسا: 31
مزیتهای اسک:
برخلاف گوگل که همه جور اطلاعاتی روی صفحه های نتایجش پیدا میشه، اسک برای سوالات خاصی مناسبه و نتایجش بر اساس سوال و جواب تنظیم شده اند.
تعداد تخمینی کاربران ماهانه: 125 میلیون
رتبه الکسا: n/a
مزیتها:
همونطور که پیشتر گفته شد، این سایت محبوب وقتی با یاهو یکی بشه حتما تغییر خواهد کرد.
تعداد تخمینی کاربرهای ماهانه: 100 میلیون
رتبه الکسا: 767
مزیتها:
چون بیشتر مثل یه سایت خبری کار میکنه تا یه موتور جستجو، اگه بخواهید همه چیز رو یکجا داشته باشید این سایت به کارتون میاد. این سایت تمایل زیادی به اخبار و مقالاتی که در مورد افراد مشهور نوشته شده اند داره و زیاد به اطلاعات مدل ویکیپدیا نمیپردازه. با این حال لینکهای شبکه های اجتماعی و صفحات ویکیش به درد میخورن.
تعداد تخمینی کاربران ماهانه: 65 میلیون
رتبه الکسا: 674
مزیتها:
وب کرولر تعریف واضحتری از تبلیغات پولی و نتایج طبیعی داره. به علاوه به نظر میاد لینکهای طبیعی خیلی بیشتر نسبت به گوگل ارائه میده.
تعداد تخمینی کاربران ماهانه: 60 میلیون
رتبه الکسا: 405
مزیتها:
هوم.... باید اقرار کنم که مزیتی نداره.
طبق ویکی بدافزارها، این سایت یه جاسوس افزار شناخته شده و یک برنامه تولبار جستجوست که به کاربرهاش این امکان رو میده تا از موتورهای جستجوی محبوب سوال کنند، همراه با موضوعات خسته کننده ای مثل اسمایلی، تصاویر انیمیشنی برای پروفایل، نمایشگرهای مختلف موس، قالبهای ایمیل اپل، امضای ایمیل، تمبر نامه، آیکونهای بامزه و کلی چیزهای دیگه فقط با محوریت سرگرمی.
از اینها بدتر این که ویکی بدافزار اعلام کرده برخلاف اینکه این سایت هیچ بدافزاری نداره، یک آزمایشگاه مستقل تولبارشو در دسته ابزارهای آزاردهنده معرفی کرده اون هم بخاطر کاهش سرعت در ازای امکاناتی که در حال حاضر خیلی از مرورگرهای امروزی دارند.
تعداد تخمینی کاربران ماهانه: 24 میلیون
رتبه الکسا: 2110
مزیتها:
این موتور جستجو امکان سرچ برندهای پیشرو و روشهای کسب درآمد رو به کاربرهاش میده و ضمنا سایتهای جستجویی مثل Dogpile و Zoo.com و WebCrawler (که پیشتر گفتیم) رو که از برند خودش هستند رو اجرا میکنه.
تعداد تخمینی کاربران ماهانه: 13/5 میلیون
رتبه الکسا: 1938
مزیتها:
این سایت نتایجش رو از بین سایتهای فهرست شده و شبکه های اجتماعی میگیره. بحث های اجتماعی روز رو بررسی میکنه و براساس اونها خبرهای به درد بخور، نتایج محبوب و چیزهایی رو که بیشتر باب شده ارائه میده. این جریانات به صورت موضوعات طبقه بندی شده ای درمیان.
مفتخرم سایت DuckDuckGo رو بهتون معرفی کنم، سایت نوظهوری که هنوز اطلاعات شخصی کاربرانشو ذخیره نمیکنه و تونسته هر ماه 13 میلیون کاربر رو مدیریت کنه و در حال حاضر یازدهمین موتور جستجوی محبوب در امریکاست.
این هم فهرست دوم، شامل سهم موتورهای جستجو از بازار جهانی:
1- گوگل – 72/48 درصد
2- بینگ – 10/39 درصد
3- یاهو – 7/78 درصد
4- Baidu – 7/14 درصد
5- اسک – 0/22 درصد
6- AOL – 0/15 درصد
7- Excite – 0/01 درصد
یه تست ساده بکنید – درباره یه چیزی که میخواهید اطلاعات بدست بیارید روی گوگل سرچ کنید و روی یه لینکی که به نظرتون جواب خوبی براتون داره کلیک کنید. چقدر طول میکشه تا روی اون سایت اطلاعات مورد نیازتونو پیدا کنید؟ آیا سریع و راحت پیدا کردید یا به سختی؟ آیا واضحه که کجا باید برید و چطور از بخشی به بخش دیگه منتقل بشید؟
اگه بتونید سریع و راحت چیزی رو که دنبالشید پیدا کنید یعنی سایت خوب طراحی شده و طراح کارایی سایت رو مد نظر داشته. کارایی حاصل جمع خصوصیاتیه که نهایتا منجر به راحتی مسیریابی برای کاربران میشه که بعدا در موردش بیشتر صحبت میکنیم.
طراحی وبسایت از اون جهت اهمیت داره که میتونه روی سرعتی که کاربر اطلاعات مورد نیازشو پیدا میکنه اثر بذاره. اگه سخت و خسته کننده باشه، کاربر هم سایت رو ترک میکنه و یه سایت دیگه رو امتحان میکنه و این یعنی از دست دادن فرصت. یه طراحی خوب باید براحتی درک و مسیریابی بشه، به مشتریهای احتمالی کمک کنه تا چیزی رو که میخوان بیابند و شما رو یک پله به فروش و در دسترس بودن نزدیک تر کنه.
اگه حس میکنید طراحیتون اون چیزی که باید باشه نیست، ببینید این مسائل رو چطور میتونید روی سایتتون بهبود ببخشید:
یه چیزی روشنه: وبسایت باید ظاهر خوبی داشته باشه. اما در عین حال فوق العاده مهمه که کارایی رو مد نظر داشته باشیم و اون رو فدای ظاهر سایت نکنیم. طراحی باید چشم رو از مهمترین مورد روی صفحه به سمت موارد ثانویه هدایت کنه. میتونید این کار رو با کمک فضاهای خالی و تایپوگرافی انجام بدید. برای درخواستهایی که از کاربر برای اقدام دارید از تصاویر و رنگها استفاده کنید. یه ظاهر حرفه ای و امروزی میتونه بلافاصله اعتماد بوجود بیاره. بینهایت کار میشه انجام داد اما یه طراحی خوب باید اعتماد بوجود بیاره و کاربر رو به سمت اقدام مورد نظر هدایت کنه.
مثل خونه تون باید روی سایت هم هرچیزی یه جای منطقی داشته باشه که به کاربرها کمک بشه تا چیزی رو که میخوان سریعتر پیدا کنند. مسیریابی (فهرست) سایت باید منطقی باشه و روی همه صفحات در یک جای واحد قرار داشته باشه. باید با اندازه و موقعیت قرارگیری محتوای اصلی و محتوای فرعی مشخص بشن. هر چیزی که روی صفحه هست باید هدفی داشته باشه. ما فقط چند ثانیه فرصت داریم تا روی مخاطب تأثیر بذاریم و اگه سازماندهی سایت با عقل جور درنیاد، کاربر صفحه رو ترک میکنه.
باید روی سایتتون یه جرقه ای داشته باشید که برای کاربر جذاب و خواستنی باشه، یه چیزی که چشم ها رو به سمت خودش بکشه. اینترنت یه محیط بصری و نمایشیه بنابراین باید از تصاویر و فیلم بهره ببرید اما دقت کنید که زیادی نشه. امکاناتی مثل اسلایدشو ها، گالری تصاویر و فیلمهای یوتیوب (که روی نتایج سرچ به عنوان بخشی از youtube.com میان) موارد خوبی برای این کار هستند.
طراحی سایت تعیین میکنه که کاربر بخواد روی سایت بمونه و اقدامی انجام بده یا سایت رو ترک کنه – به همین سادگی. طراحی باید طوری باشه که اعتمادسازی کنه، منطقی باشه تا مردم راحت و سریع بتونن اونچه رو که میخوان پیدا کنند و در عین حال اونها رو به سمتی سوق بده تا کاری رو که شما میخواهید انجام بدن.
البته درسته که وبسایت چیزهای خیلی بیشتری داره و همه اش ظاهر نیست – مثلا استانداردهای کدنویسی و سازگاری های بین پلتفرمها – اما اون چیزها رو کاربرها نمیبینند و توسعه دهنده هایی مثل من باید مواظبش باشن.
راجع به این نکاتی که عرض کردم فکر کنید و سایتتونو در نظر بیارید، ببینید طراحی سایتتون داره همین کارها رو انجام میده یا نه. اگه انجام نمیده یعنی وقتشه که با ما تماس بگیرید.