این روزها هیچی بدتر از یه اپلیکیشن که تجربه کاربری بدی داره نیست. اینطوری بهش نگاه کنید: شاید یه برنامه ای مفیدترین اطلاعات جهان هم توی مطالبش بگه، اما اگه نتونید مطلبی که لازم دارید رو توش پیدا کنید، اصلا ازش استفاده می کنید؟
اپلیکیشن ها قراره زندگی ما رو راحتتر کنن، پس باید راحت بشه ازشون استفاده کرد. طراحی رابط کاربری، طی چند سال اخیر فوق العاده رشد داشته و چند تا اصل "طراحی رابط کاربری مدرن" هست که اگه اونا رو رعایت کنید، تبدیل به کاربر به مشتری و تجربه کاربری سایتتون کلی تغییر می کنه. تو این مقالک براتون یه خلاصه ای از رابط کاربری خوب و اصولش مینویسم:
برای مثال، چند تا از بازی های پرطرفدار بازار رو در نظر بگیرید. اگه دقت کنید میبینید محتوای بازی ها خیلی هم خاص و جدید نیست، اما چون بازی کردن باهاش راحته طرفدار پیدا کردن. این خودش یه نشونه ی رابط کاربری خوبه. وقتی تجربه کاربری و رابط کاربری هوشمندانه طراحی شده باشه، بازی در عین سادگی جذاب هم میشه. در واقع کاربرها جذب بازی نمیشن، جذب رابط کاربری خوبش میشن.
رابطه بین رابط کاربری و تجربه کاربری توی برنامه های موبایل خیلی خاصه. در مورد برنامه های موبایل (اپلیکیشن ها)، رابط کاربری و تجربه کاربری هر دو یک چیزن. در یه رابط کاربری خوب، عملکرد و ظاهر بهم میان و از روی ظاهرِ یه عنصر میشه حدس زد چه عملی رو انجام میده، اما در مورد اپلیکیشن ها عملکرد مهمتره.
طراحی خوب نشونه های مختلفی داره که من همشو به سه دسته بزرگ تقسیم کردم:
طراحی رابط کاربری باید ساده باشه. یعنی اگه هر وقت هم قرار باشه بین طراحی و عملکرد یکی رو انتخاب کنید، عملکرد رو انتخاب کنید. خیلی مهمه ها. طراحی های فانتزی که عملکرد خاصی ندارن و غیرضروری هستن، جایی توی اپلیکیشن ندارن. چون تلفن همراه صفحه نمایش کوچیکی داره و فضا کوچیکه. باید برنامه تمیز و ساده باشه.
اینم در راستای ساده بودنه. طراحی های فلت رابط کاربری تمیزی دارن و کاربر راحت میتونه بفهمه چی کار باید بکنه، به خصوص توی صفحه نمایش های کوچیک. مثال خوبش همون درخواست هاییه که برای اقدام کاربر میدیم. برنامه ای رو در نظر بگیرید که به جای تصاویر پیچیده یا عکس از ایکون استفاده کنه، و به جای بافت هم از رنگ های ساده و همینطور بقیه عناصر ارتباطی با کاربر هم همه ساده باشن.
مثلا اگه یه پاراگراف متن داشته باشید، ببینید چطوری میتونید این یه پاراگراف رو در قالب تصویر و نمودار نشون بدید. اگه میبینید اینطوری صفحه نمایش خیلی شلوغ میشه، اجازه بدید کاربر خودش اگه خواست جزئیات رو ببینه روی نمودار کلیک کنه. قانون کلی اینه که هرچی تعداد عناصر کلیک خور کمتر باشه بهتره، اما تو این مورد حالا چند تا کلیک بیشتر ضرر نداره، البته به شرطی که ارتباط رو واضح تر کنه.
البته برای اینکه رابط کاربری خوبی داشته باشید باید به جز طراحی ساده و فلت و استفاده از نمودار و آیکون خیلی چیزهای دیگه رو هم رعایت کنید. اینجا 6 تا از این اصول رو با هم مرور می کنیم:
برندسازی روی وبسایت بحثش جداست. اما روی برنامه تلفن همراه بهتره فقط عناصری رو بذارید که به کاربر مربوط باشه. نه اینکه کلا حذفش کنید، ولی به حداقل برسونید.
این روزها بیشتر اپلیکیشن ها زیاد تصویر استفاده نمی کنن. کلا از تصاویر بیت مپ زیاد استفاده نمی کنن. بیشتر SVG و تصاویر کوچیک بکار میبرن. اگه قرار باشه عکسی هم بکار بره باید به جریان برنامه مربوط باشه یا به تجربه کاربری کمک کنه.
رسما دیگه وقتش شده که زیاده نویسی توی برنامه های تلفن همراه رو تموم کنیم. آخه این همه مطلب توی اون فضای کوچیک برای تجربه کاربری خیلی بده. خودتون اگه یه برنامه رو با موبایلتون باز کنید و ببینید پر از مطلبه چی کار می کنید؟ وقت میذارید تا توی اون شلوغی دنبال چیزی که میخواستید بگردید و 8 تا لینک رو فشار بدید و باز کنید و بعد متوجه بشید اونی که میخواستید نبوده؟ یا راحت برنامه رو میبندید و یه برنامه دیگه دانلود می کنید؟
حتما فهرست های همبرگری رو دیدید. این فهرست ها یکی از عناصر محبوب رابط کاربری هستن. اگه میخواهید توی برنامه تون فهرست هم داشته باشید حتما از این همبرگری ها بذارید. اما قبلش حتما از دید کاربر و با منطق کاربرتون بهش نگاه کنید. اگه این کارو نکنید و صفحات رو طبق منطق و نگاه کاربرتون فهرست نکنید، کاربر گیج میشه. مثلا اگه موقعِ کار با برنامه، خودتون زیاد دوست ندارید همش روی فهرست همبرگری کلیک کنید، پس حتما کاربرهاتون هم دوست ندارن. با لینک کردن صفحات مربوطه به فهرست، کارِ کاربر رو راحت کنید و تجربه کاربری رو بهبود ببخشید.
گوشی های بیشترِ مردم کلا 16 گیگ جا داره، پس برنامه ها هم باید طوری باشن که حداقل فضای ممکن رو بگیرن. از خودتون بپرسید اصلا کسی اینقدر فضا از موبایلش رو برای این برنامه اختصاص میده؟ این برنامه ارزششو داره؟ مگه چی داره؟ کاربرها باید فضای زیادی از گوشیشونو خالی کنن تا بتونن این برنامه رو نصب کنن؟
نباید جهتیابی اپلیکیشن ها سخت باشه- اپلیکیشن ها باید آسون باشن. رابط کاربری رو تا جایی که میشه ساده و تمیز نگهدارید. اینطوری کاربرها دعاتون هم می کنن. (حالا اگر هم دعا نکنن ولی حداقل براتون نظرهای نامهربانانه نمیذارن)
اگه قرار بود شما راجع به رابطه بین شبکه های اجتماعی و سئو تحقیق کنید، به انواع و اقسام جواب های مختلف میرسیدید. نظرات با هم متفاوته. اما اغلب شرکت ها، وقتی دارن روی سئوی سایتشون کار می کنن، شبکه های اجتماعی رو هم جزء برنامه قرار میدن. من این آمارو از اینفوگرافی گزارش بازاریابی جستجو درآوردم که 3 سال پیش (سال 1392) انجام شده بود. تو اون گزارش اومده که 74% از شرکت های تجاری و 82% از شرکت های دیجیتال که مورد تحقیق بودند اظهار کردند که شبکه های اجتماعی تا حد زیادی یا به مقدار زیادی با روش های سئو ادغام شده.
دو ماه بعد از اینکه داده های این تحقیق جمع آوری شده بود، یکی از متخصص های گوگل اعلام کرد که نشونه های فعالیت در تشبکه های اجتماعی مثلا لایک های فیسبوک، فالوئرهای توئیتر – که اعتبار و نفوذ پروفایل رو نشون میدن- روی رتبه سایت اثر ندارند. اونموقع خیلی ها سر این قضیه با هم بحث و جدل کردند و هنوز هم تا امروز این بحث ها رو بر اساس تحقیقات و مطالعاتشون ادامه میدن. پس سوال همچنان باقیست: دقیقا رابطه بین سئو و شبکه های اجتماعی چطوریه؟
قبول، نشونه های فعالیت در شبکه های اجتماعی که اعتبار یه پروفایل رو بالا میبرن از این قضیه میرن کنار، اما گوگل پیوندهایی که توی حساب های شبکه های اجتماعی منتشر میشه رو هم بعنوان بک لینک های معتبر حساب می کنه؟ وقتی یه مطلب یه وبلاگی توی توئیتر پخش میشه، این پیوندهایی که بهش میدن رتبه جستجوشو بهتر می کنه؟
خیلی از بازاریاب ها میگن این لینک هایی که به سایتتون میدن، اثر زیادی روی رتبه سایتتون میذارن. چونکه این لینک ها از مطالب طبیعی که توی شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته شدن گرفته میشن. پیوند هایی که توی فیسبوک، توئیتر، لینکدین، گوگل پلاس، یوتیوب و سایر شبکه های اجتماعی به مطل شما داده شده باعث میشه که موتورهای جستجو بفهمن کدوم سایت ها معتبرند و برای چه کلیدواژه هایی باید رتبه بگیرن.
گوگل قبلا طی مصاحبه ای گفته بود که تعداد دفعاتی که یه لینک توئیت شده رو توی الگوریتم رتبه جستجو دخالت نمیده. پس یعنی لینک ها اثر دارند. بینگ هم گفته بود که قطعا به اینجور اطلاعات توجه می کنه:
"Bing: ما تعداد دفعاتی که یک لینک توئیت شده و میزان اعتبار کاربرهایی که اون لینک رو به اشتراک گذاشتن رو در نظر میگیریم"
البته گوگل شبکه های اجتماعی رو میخزه و مثل سایت های دیگه توشون دنبال اطلاعات میگرده.
"گوگل: فیسبوک و توئیتر، توی سیستم ما برای فهرست کردن سایت ها، مثل صفحات دیگه هستن و هر وقت صفحات فیسبوک و توئیتر تغییری می کنن، ما میتونیم اون صفحات رو بخزیم و بعد اون تغییر رو توی نتایج جستجومون منعکس کنیم".
این حرف گوگل باعث شد من به یه نتیجه ای برسم: درسته که اعتبار یه حساب کاربری روی رتبه جستجو اثر نداره، اما پیوندهایی که روی شبکه های اجتماعی منتشر میشن میتونن به عنوان بک لینک های معتبر شناخته بشن و در نتیجه روی رتبه سایت اثر میذارن.
توجه: وقتی اون متخصص گفته بود گوگل به نشونه های فعالیت در شبکه اجتماعی ترتیب اثر نمیده، من فهمیدم حتما از گفتن این حرف منظوری داره و میخواد درباره اعتبار یه شرکت خاص بین شبکه های اجتماعی سر نخ به ما بده، که از نظر من متفاوت از تعداد دفعاتیه که یه صفحه روی شبکه های اجتماعی لینک شده. البته من روی این موضوع خیلی تحقیق کردم تا بتونم واضح تر گزارش بدم، اما موفق نشدم.
درسته که گفتیم شبکه های اجتماعی شاید روی جایگاه یه سایت در فهرست جستجو اثر بذارن، شاید هم نذارن، اما قطعا پروفایل اجتماعی یه نفر میتونه روی نتایج جستجو اثر بذاره. در حقیقت، پروفایل های شبکه های اجتماعی برند ها معمولا در جایگاه های بالای نتایج جستجو قرار میگیرن. مثلا اگه اسم یکی از شرکت های معروف رو گوگل کنید، شبکه های اجتماعی اون برند رو میتونید جزء اولین سایت های صفحه نتایج ببینید (اگر داشته باشه).
علاوه بر این، گوگل اطلاعات پروفایل گوگل پلاس شرکت رو سمت راست بالای صفحه نتایج میاره.
شبکه های اجتماعی به نظر شخصی تر از سایت ها میان و راه خوبیه که شخصیت شرکت رو ازشون حس کنید. من معمولا وقتی دنبال یه شرکتی میگردم که خیلی راجع بهش اطلاعات ندارم، یه راست میرم صفحه فیسبوک یا توئیترش رو میبینم. اگر هم گوگل کنم و صفحات اجتماعیشون بیاد، برام سایت یا شبکه اجتماعی فرقی نداره.
توجه: شکی نیست که پروفایل شبکه اجتماعی شما برای گوگل و به خصوص برای کسایی که آنلاین دنبالتون میگردن خیلی مهمه. اگه چند تا شبکه اجتماعی فعال داشته باشید هم برندتون رو بهتر به بقیه میشناسونید و هم بیشتر میتونید تفریح کنید و شخصیت شرکت رو به نمایش بذارید. بعلاوه هرچند بعضیا شاید فکر کنن زیاد لازم نیست گوگل پلاس داشته باشن، اما بازاریاب ها نباید این واقعیت رو دست کم بگیرن که پروفایل گوگل پلاس یکی از اولین چیزهاییه که کاربر توی صفحه نتایج گوگل میبینه (چون سمت راست صفحه میاد). پس ارزششو داره که بروز نگهش دارید و مطالب جذاب روش بذارید.
این روزها مردم دیگه فقط توی گوگل و بینگ دنبال نیازهاشون نمیگردن، بلکه تو کانال های اجتماعی هم سرچ می کنن. در واقع شبکه های اجتماعی رو میتونیم سئوی جدید بنامیم. باید بدونیم که بهینه سازی برای موتورهای جستجو، جستجوهایی که در شبکه های اجتماعی میشه رو هم دربرمیگیره.
چند تا راه برای این مسئله هست: اول اینکه اگه شما توی توئیتر فعال باشی، احتمالش خیلی زیاده که دیگران وقتی دارن با توئیتر دنبال توئیت های مرتبط با بازار میگردن، با مطالب جدید شرکتتون برخورد کنن. به همین ترتیب، برند هایی که مطالب تصویری زیبایی دارند میتونن از تصاویر زیباشون توی اینستاگرام استفاده کنن و به کمک هشتگ و طبقه بندی درست پین ها برای خودشون مشتری جمع کنن.
همونطوری که توی نکته اول گفتم، اگه کسی بخواد شرکتتون رو چک کنه، احتمالا توئیتر و فیسبوک رو باز می کنن و سریع یه سرچ می کنن تا ببینن شما هیچ کانالی دارید یا نه. یوتیوب و گوگل پلاس و اینستگرام هم خودشون موتور جستجو هستند.
من یه سری آمار جالب از درآوردم تا بهتون نشون بدم چقدر مردم از شبکه های اجتماعی جستجوهاشونو انجام میدن:
طبق آمار سال 89، هر ماه 19 میلیارد عبارت روی توئیتر جستجو شده (این مقدار 5 برابر بیشتر از جستجوهاییست که با بینگ انجام شده!)
سال 92 فیسبوک اعلام کرد روزانه حدود 1 میلیارد عبارت روی فیسبوک جستجو میشود.
سال 89، ماهانه 3 تا 7 میلیارد جستجو در توئیتر انجام میشد. ضمنا در هر دقیقه حدود 100 ساعت فیلم روی یوتیوب آپلود میشد. یعنی یوتیوب یکی از بزرگترین انبارهای مطلب در وب به حساب میاد.
توجه: شرکت ها باید دانششون رو درباره سئو گسترش بدن تا علاوه بر موتورهای جستجوی قدیمی، مثل گوگل و بینگ، موتورهای جستجوی اجتماعی رو هم برای سئوی سایتشون در نظر بگیرند.
وقتی که روی فیسبوک یا توئیتر دنبال برندی بگردید، عجیب نیست که با انواع و اقسام پاپاپ های پروفایل ها مواجه بشید طوری که بعضی وقتها نمیشه فهمید کدوم یکی واقعیه. بازاریاب ها باید طوری سایت رو آماده کنن که کاربرها به راحتی بتونن پروفایل رسمی شرکت رو بشناسن.
یعنی اگه روی یک شبکه اجتماعی دو تا حساب مشابه دارید، یکیش رو پاک کنید و یا حساب رسمی شرکتتون رو برچسب گذاری کنید تا کاربرها بتونن پیداتون کنن.
حالا چون گوگل گفته نشونه های فعالیت در شبکه های اجتماعی در حال حاضر تأثیری روی رتبه سایت نداره، به این معنی نیست که هیچ وقت هم در آینده تأثیر نخواهد داشت. اگه یه برند یا شخصی توی شبکه های اجتماعی فعال بشه به همین زودی تغییری توی وجهه اجتماعی اون شرکت یا فرد رخ نمیده. بعلاوه چون وبلاگ نویسی بعنوان مهمان و لینک سازی مصنوعی دیگه راههای خیلی قابل اعتمادی نیستن، منطقیه که موتورهای جستجو بخوان از نشونه های دیگه ای برای فهمیدن ارزش و اعتبار یه سایت استفاده کنن.
توجه: دلیلی نداره که نشونه های اجتماعی در آینده هم اثری روی رتبه جستجو نداشته باشن، پس برند های زیرک به معتبرسازی خودشون در کانال های اجتماعی ادامه میدن و وقتی برای سئوی سایتشون برنامه ریزی می کنن، شبکه های اجتماعی رو هم مد نظر قرار میدن.
احتمال داره گوگل بخواد به عقب برگرده و نظرشو درمورد نشونه های اجتماعی تغییر بده، اما یادتون باشه که بینگ صریحا اعلام کرده که نشونه های فعالیت در شبکه های اجتماعی روی نتایجی که برای جستجوها ارائه میده اثر داره.
"بینگ: ما به اعتبار اجتماعیِ یه کاربر نگاه می کنیم. ما به این نگاه می کنیم که شما چند نفر رو دنبال می کنید و چند نفر شما رو دنبال می کنن و برایند اینها میتونه منجر به این بشه که عنوان سایت شما به فهرست نتایج جستجو اضافه بشه."
توجه: بینگ –دومین موتور جستجوی بزرگ جهان از نظر تعداد کاربر- خیلی واضح و شفاف اعلام کرده که الگوریتمشون نشونه های اجتماعی رو توی نتایج جستجو تأثیر میده و برخلاف گوگل، هیچ تغییر عقیده ای هم در کار نیست. با سهم بازاری که بینگ در دست داره و همینطور هم با ثبات در حال رشده، شرکت ها باید زیرک باشن و بینگ رو هم توی روش های سئوشون در نظر بگیرن.
بی توجهی الگوریتم جستجوی گوگل به نشونه های فعالیت اجتماعی نباید به معنی عدم توجه به اثر شبکه های اجتماعی روی سئو تلقی بشه. در واقع بازاریاب ها باید مفهوم جستجو و سئو رو گسترش بدن و تمام راههایی که مردم برای جستجوی آنلاین نیازهاشون استفاده می کنن رو هم باید جزء روشهای سئو در نظر بگیرند. به علاوه باید به اثرات مثبتی که این شبکه ها روی افزایش ترافیک سایت و نتیجتا روی بهبود رتبه سایتشون دارن و نمایش پروفایل های شبکه های اجتماعی در صفحه اول نتایج جستجو هم فکر کنند.
اگه برای رتبه بندی و سئوی سایتتون مشکلی دارید میتونید با دارکوب تماس بگیرید. ما کمکتون می کنیم که به نتیجه مطلوبتون برسید.
گمانه زنی های زیادی در مورد اطلاعیه های گوگل مبنی بر تغییر ساختار صفحه نتایج جستجو وجود داره. گوگل اعلام کرده بود که میخواد تبلیغاتشو از سمت راست برداره و یه قسمت به بالای صفحه اضافه کنه. این تغییر برای همه زبان های دنیا انجام میشه و تجربه کاربری کامپیوتر رومیزی رو شبیه تجربه تلفن همراه می کنه. از طرفی هم، الآن که طبیعی بودن و طبیعی رفتار کردن برای سئو اهمیت پیدا کرده، صنایع باید بیشتر روی سئو متمرکز بشن. برای کاربرهای معمولی، فضای سمت راست صفحه نتایج گوگل برای تبلیغات اختصاص داده میشه. مثلا کیسه های پلاستیکی، کادرهای گرافیکی حاوی اطلاعاتی درباره کیسه ها و بعدش هم نقد و بررسی. اما اینطوری فهرست طبیعی نتایج پایین تر قرار میگیره. هرچی رقابت برای جایگاه های بالا بیشتر میشه، متوسط مشاهده تبلیغات هم افزایش پیدا میکنه. طبق محاسبات گوگل، متوسط کاربرهایی که روی تبلیغات سمت راست کلیک میکردن کم بوده، برای همین تصمیم گرفت یکسری تغییرات ایجاد کنه تا بتونه با بیشتر کردن تعداد کلیک ها، قیمت تبلیغاتش هم بالا ببره و طی مدت طولانی سود بیشتری نصیبش بشه. با این روش، گوگل تعداد تبلیغات بالای صفحه رو از 3 تا به 4 تا رسوند و امکان 3 تا تبلیغ هم پایین صفحه گذاشت، یعنی در مجموع 7 تبلیغ از 11. و چونکه معمولا به سمت راست صفحه نتایج کسی توجهی نمی کرد، دیگه تبلیغی سمت راست صفحه قرار نمیگیره. اینطوری برای کاربرهای تلفن همراه هم صفحه بهتر نمایش داده میشه.
بعضی ها فکر می کنن مدیران سایت ها باید روش سئو کردنشونو تغییر بدن، چون فکر می کنن این کارها برای سایت اثر عکس داره. اما حقیقت چیز دیگه ایه. اتفاقا الآن که گوگل صفحه نتایجشو بروز کرده، داشتن سئوی خوب خیلی مهمه. مثلا کلیدواژه هایی که جزء کالاهای فروشگاه های اینترنتی به حساب میان (مثل کلیسه های پلاستیکی) و همینطور عبارت های طولانی همچنان بدون تبلیغ باقی میمونن یا فقط یکی دو تا تبلیغ بالای صفحه نمایش داده میشه.
به نظر این ساختار جدید حالا حالاها میمونه، در نتیجه صنایع باید یه راه و روش خوب برای سئوشون داشته باشن. تبلیغات کلیکی برای صفحه اول نتایج طبیعی قطعا بیشتر میشه، چونکه اینطوری توجه کاربر فقط روی یک ستونه و تبلیغ ها میتونن با تمرکز روی عنوان و توصیف متای صفحه ای که برای تبلیغشون لینک دادن، بیشتر و سریعتر از رقباشون کلیک بگیرن.
قطعا وقتی تبلیغات قبل از پیوند های طبیعی بیان، نتایج جستجوی طبیعی بهتر میشه، چون اینطوری معمول کاربرها صفحه رو به سمت پایین اسکرول می کنن و میتونن نتایج بیشتری رو ببینن.
تعداد کل سایت هایی که روی صفحه نتایج نمایش داده میشن ثابت میمونه و تعداد جایگاه های رتبه بندی طبیعی کمتر نمیشه. عناصر صفحه نتایج جستجو، مثل کادرهای پاسخ، جستجوهای مرتبط، نتایج جستجوی عکس ها و چیزهای دیگه هم جا میگیرن و میتونستن تعداد نتایج صفحه اول رو کمتر کنن اما می بینیم که هنوز هم 10 تا سایت روی صفحه اول نشون داده میشه.
مدیران سایت ها باید روی کلیدواژه های استراتژیک کار کنن و اولویت رو به کلیدواژه های چند کلمه ای اختصاص بدن، چون همونطور که قبلا گفتیم برای این عبارت ها کمتر تبلیغ میاد.
برای بررسی اثر ساختار صفحه نتایج جستجو بر جایگاه رتبه کنونی سایتتون و ارتقای اون، باید کلیدواژه های برتر رو مرور کنید. به خصوص اونایی رو که بیشتر تجاری هستن رو توی صفحه نتایج عکس ها، ویدئوها و غیره بررسی کنید. ضمنا یادتون نره راهکارهای جستجوی محلی رو هم دخیل کنید. این راهکارها رو میتونید توی مقاله های دیگه ای که تو همین سایت منتشر کردیم بخونید.
در آینده امکان داره هزینه های تبلیغات بیشتر بشه و مدیرها باید مواظب بودجه ای که برای جستجو اختصاص میدن باشن. البته این تبلیغات هم خیلی تضمین نمی کنن که حتما عملکرد طبیعی رو ارتقا بدن. برای همین خیلی توصیه نمی کنم که بیشتر از حد بودجه تون روش سرمایه گذاری کنید.
پس به همین دلیل، باز توصیه می کنم که با متخصصان حرفه ای و ماهر سئو همکاری کنید تا طبق ساختارهای جدید صفحه نتایج و سایر اصول سئو، و با توجه به کسب و کاری که توش فعال هستید بهترین نتایج رو براتون به ارمغان بیارن. میتونید تو این زمینه روی متخصصان گروه دارکوب حساب کنید.
پیدا کردن (رتبه جستجوی) رقبا
یکی از 101 اصل تجارت خوب، داشتن درک صحیح از رقباست. با تحقیق کردن تو این مورد، تجزیه و تحلیل اطلاعات و فهمیدن انگیزه ها، اهداف و اقدامات رقیب برای خودتون یه برتری بوجود بیارید. حالا در ارتباط با سئو یا بهینه سازی سایت برای موتورهای جستجو، شما دارید برای بدست آوردن جایگاه رتبه موتور جستجو با سایت های دیگه رقابت می کنید. تو این مقاله میخواهیم چند تا نکته بگیم که توی این رقابت کمکتون باشه. اگه برای غلبه بر رقباتون مشاوره خواستید میتونید روی دارکوب حساب کنید و همین امروز باهامون تماس بگیرید تا از خدمات سئوی ما بهره مند بشید. و اما بریم سراغ نکات:
اگه بتونید توی صفحه اول گوگل نمایش داده بشید، موج ترافیک به سمتتون میاد. هر چی رتبه بالاتر باشه بهتره. اما برای رتبه گرفتن، رقیب شما فقط محدود به شرکت هایی که محصولاتی مشابه شما میفروشن یا خدماتی مشابه خدمات شما ارائه میدن نمیشه، بلکه خیلی وقت ها فضای صفحه اول گوگل رو شرکت های قوی و برتری میگیرن که شاید حتی از نظر موضوعی هم هیچ ربطی به شما نداشته باشن. ویکی پدیا، یوتیوب، فیسبوک و اینجور چیزها همیشه رتبه شون بالای صفحه نتایج جستجو است. پارسال، حدود 30% مواقع، جایگاه دوم نتایج رو ویکی پدیا پر کرده بود، یعنی ویکی پدیا 20% از رتبه های جایگاه های بالا رو بدست آورده بود.
دلیل رتبه گرفتن ویکی پدیا چند تا چیزه: اول بخاطر وسعت فوق العاده زیادش– یعنی تعداد زیاد پیوندهای داخلی مفید به صفحات خود سایت. دوم اینکه برخلاف یه سری برداشت های اشتباه، ویکی پدیا مطالب باکیفیتی داره. سوم اینکه این سایت ساختار و قالبی داره که دنبال کردن مطالب توش خیلی راحته و همین باعث میشه کاربرها و خزنده های سایت به راحتی ازش استفاده کنن و برای بازدید سایت و دسترسی به اطلاعات مشکلی نداشته باشن و راحت بتونن به مطلب بعدی برن. آخر هم اینکه پیونددهی داخلی ویکی پدیا خیلی خیلی قویه. تقریبا تمام کلمات یا عبارت های یک مقاله که تو ویکی پدیا توضیحی دارن، به توضیحشون لینک شدند. تمام این عوامل در کنار هم باعث شده که ویکی پدیا برای میلیون ها عبارت رتبه بگیره.
اما با همه این ها، رقابت با سایت هایی مثل ویکی پدیا و یا حتی صفحات خودِ گوگل نشدنی نیست. فقط هزینه بر و زمانبره. اینجاست که باید استراتژی داشته باشید. سئوی شما چطوری میتونه بدون مقابله با این غول ها، نتیجه بگیره؟
وقتی رقیبتونو پیدا کردید، میتونید برای رقابتتون یه استراتژی انتخاب کنید. اجازه بدید چند تا نکته براتون بگم تا بتونید بدون نگرانی از ویکی پدیاهای جهان، برای کلیدواژه های با ارزش رتبه بگیرید.
دنیای بهینه سازی برای موتورهای جستجو به شدت رقابتیه. به جز شما که دارید بین صنایع پیشروی دیگه برای کسب جایگاه های صفحه نتایج گوگل رقابت می کنید، سایت های دیگه هم مثل شما دارن برای همین جایگاه ها می جنگند. برای اینکه بتونید رقابت خوبی داشته باشید باید یه استراتژی درست و حسابی انتخاب کنید که علاوه بر ترافیک، روی نرخ تبدیل مشتری هم تمرکز داشته باشه. وقتی نقشه جنگتونو آگاهانه انتخاب کنید، میتونید کسایی رو به سایتتون بکشونید که احتمال تبدیل شدنشون به مشتری بیشتر از بقیه است.
به نظرتون میشه رتبه سایتمون، برای کلیدواژه های رایج عمومی، از سایت بزرگی مثل ویکی پدیا بالا بزنه؟ بله. اما اینجا یه سوال دیگه هم مطرح میشه: "اصلا به زحمتش میارزه؟" تقریبا تو هر موردی که بگید، یه گزینه ای بهتر از رقابت مستقیم هم هست. خودتون تحقیق کنید یا از شرکت سئوتون مشورت بگیرید تا بتونید بهترین راه حل رو برای نیازهای سئوتون کشف کنید.
نکاتی در مورد سئوی محتوا
یه متن سئو شده همیشه خاصه و اگه دیگران از روش کپی کنن، باز هم از بین کپی هاش بهترینه.
گوگل داره به سختی با "مطالب تکراری" مبارزه می کنه، پس با وسوسه ی استفاده از توصیفات پیش ساخته برای محصولات، خبرها، یا مطالبی که دیگران هم از روی هم کپی کردند مبارزه کنید. دزدی ادبی شاید از نظر ما ایرانی ها خیلی مسئله مهمی نباشه، اما اگه دقیق فکر کنیم و حق صاحب اثر رو در نظر بگیریم میبینم که هیچ فرقی با بقیه دزدی ها نداره و تو دنیا هم براش مجازات هایی رو در نظر گرفتند. وقتی مطالب خودتون رو مینویسید، از نظر کاربر با ارزش تره و گوگل هم به این کار بها میده.
اگه زیادی از یه کلیدواژه ای استفاده کنید روی رتبه سایتتون اثر منفی میذاره. معمولا تراکم بین 1 تا 30 درصد توصیه شده.
سئو هم باید مثل بازاریابی قدیمی، بخشی از راه و روش بازاریابیتون باشه. نباید انقدر یه کلیدواژه خاص توی متن تکرار بشه که خواننده خسته و کلافه شه.
یکی از راههای موفقیت تو این بخش انتخاب از کلیدواژه های درست با کمک تحقیق و بررسی درمورد کلیدواژه هاست.
بخشی از موفقیت مربوط به انتخاب عنوان های مناسب برای مطالبه. عنوان و امضای متن، توی صفحه نتایج گوگل براتون خیلی پولسازن. عنوان، پیوند کلیک کردنی، امضا، توضیح زیرش، این ها توی صفحه نتایج گوگل دیده میشن و کاربر رو جذب می کنن که روی مطلب کلیک کنه. گوگل تعداد این کلیک ها رو میشمره و با استفاده از اون، میزان ارتباط سایت شما با عبارت جستجو شده رو میسنجه. اگه ارتباط پایین باشه، سایتتون دیگه برای اون عبارت به نمایش درنمیاد.
طول متن هم یکی دیگه از عوامل مهمیه که باید رعایت بشه. حداقل 300 کلمه باید داشته باشید. اما به رقباتون هم نگاه کنید. اگه یه صفحه رتبه بالا، بیشتر از 900 کلمه نوشته داشت، پس شاید شما هم باید همین مقدار بنویسید. گوگل میخواد کاربرهاش بهترین اطلاعات رو دریافت کنن. هرچی یه متن اطلاعات بیشتری ارائه بده، کاربر راضی تره. و وقتی کاربر از صفحه ای راضی باشه، از طرف موتور جستجو هم بهش بیشتر توجه میشه.
میتونید با استفاده از کلمات مترادف، مخاطب هدفتون رو افزایش بدید. هرچند مشتری های شما هم احتمالا خودشون کلمات مترادف رو سرچ می کنن تا به هدفشون برسن. ولی باز هم سرسختانه روی یک کلیدواژه خاص پافشاری نکنید. این کارها مال قدیماست. الآن حتی عنوان هایی که از نظر معنایی بهم ربط دارن هم باید متن هاشون سئو بشن. هر مخاطبی ممکنه اصطلاحات خاصی رو برای جستجو استفاده کنه.
متنی که خوب سئو شده باشه، باید هم برای یک عنوان خاص بهینه سازی شده باشه و هم در عین حال باید پیوندهای داخلی رو به خوبی تقویت کنه. باید به صفحات داخلی خود سایت پیوندهای معناداری ایجاد کنید تا کاربر و موتور جستجو بتونن گنجینه مطالب سایتتون رو کشف کنن. تو این مورد هم نباید زیاده روی کنید. ویکی پدیا یکی از بهترین مثال هاست برای پیوندهای داخلی. پس خواننده هاتون رو با لینک های داخلی به صفحات مختلف سایتتون بفرستید.
اما اگه محتواتون کاربرپسند نباشه، هیچ کدوم از کلمات و اطلاعاتی که میدید فایده ای نداره. یه متن خوب که عناوین فرعی و اصلی داشته باشه، بخش های معنایی درستی داشته باشه، عکس و گرافیک و .... اگه تو سایتتون عکس هم داشته باشید شانستون بیشتر میشه، چون ممکنه از بین کاربرهایی که در قسمت تصاویر گوگل، کلمه ای رو سرچ کرده باشند هم ترافیک بگیرید، اما متاسفانه خیلی از سایت ها به اشتباه این مسئله رو ندید میگیرن.
متن های سئو شده باید طوری باشند که خواننده بتونه سریع با چشماش اسکن کنه و رد بشه. باید با توجه به ارتباط مطالب اونا رو طبقه بندی کنید. با نوشتن قسمت های مهم با فونت ضخیم تر، نقاط لنگری توی متن درست کنید تا خواننده ها حول اون نقطه گشت بزنن.
اگه تمایلی ندارید که این کارها رو خودتون به تنهایی انجام بدید و میخواهید یک متخصص براتون همه کارها رو آماده تحویل بده میتونید همین امروز با متخصصان گروه دارکوب تماس بگیرید.
اگه میخواهید سریع و زود به نتیجه برسید، روی سئو سرمایه گذاری نکنید
من عاشق تشبیه هستم.
به خصوص وقتی دارم سئو رو به مشتری هام توضیح میدم. یکی از تشبیه های مورد علاقم اینه:
سئو مثل آرام پز میمونه، نه مایکروویو.
همونطور که یه قرمه سبزی خوشمزه باید چند ساعتی توی قابلمه بمونه تا بهتر جا بیفته، سئو هم همینطوره.
اگه تصمیم گرفتید برای سئوی سایتتون هزینه کنید، توقع نداشته باشید ترافیکتون ظرف 1 هفته، 2 هفته، 1 ماه یا حتی 3 ماه یه دفعه شعله ور بشه. به خصوص اگه سایتتون از اعتبار کمی برخورداره (طوری که گوگل زیاد روش حساب نمی کنه) یا تازه یه برند رو شروع کردید، حتی از این هم بیشتر طول می کشه.
سئو آروم کار می کنه
اگه نمیخواهید بیشتر از 6 ماه صبر کنید، بهتره روی سئو سرمایه گذاری نکنید. بالاخره زمان میبره تا موتورهای جستجو به سایت ها بخزن، فهرست کنن و بفهمن سایت شما اصلا راجع به چی هست.
حتی اگه چند ده میلیون تومن هم خرج سئوی سایتتون کنید، باز هم ظرف یک روز نتیجه نمیده. نمیتونید که گوگل رو مجبور کنید.
اگه کارتون خیلی اورژانسیه و میخواهید حتما تو همین آینده نزدیک، خودی به موتورهای جستجو نشون بدید، رو تبلیغات کلیکی هزینه کنید. همین امشب یه تبلیغ داشته باشید و ظرف جند ساعت ترافیک بگیرید. ترافیکتونو بذارید تو مایکروویو. بهترین راه برای این کار همون تبلیغات کلیکیه.
اگه طرفدار تبلیغات کلیکی نیستید، پس از یه راه دیگه تبلیغ کنید. مثلا میتونید یه بازاریاب استخدام کنید، توی نمایشگاه ها یه غرفه بگیرید، به هر حال راه های دیگه ای هم برای بازاریابی به جز سئو هستن.
منظور منو اشتباه برداشت نکنید. چیزی که توی عنوان گفتم چرت بود.
قطعا سئو ارزششو داره که روش سرمایه گذاری کنید. من خودم شرکت خدمات سئو و مشاوره سئو دارم و به مردم سئو آموزش میدم. عاشق سئو هستم و بهش باور دارم.
اما اگه برای سایتتون دنبال نتیجه مایکروویوی می گردید، روی سئو سرمایه گذاری نکنید، وگرنه ناامید میشید.